راهبردهای قرآنی مقاومت فعّال جامعه ایمانی در برابر دشمنان

پدیدآورسیدمحمدباقر موسوی

نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

شماره نشریه1

منبع مقاله

کلمات کلیدی740

چکیدهانبیاء الهی و جوامع توحیدی همواره دشمنانی داشتند که در پی نابودی آنها بوده­اند. اما خداوند متعال، با هدایت و یاری خود، نقشه­ی دشمنان را بر هم زده و مانع تحقق اهدافشان شده است که قرآن کریم به بیان برخی موارد از آن مانند حکایت نوح و ابراهیم و موسیعلی نبیبنا و آله و علیهم السلام پرداخته است. پیامبر اکرم9 هم از این قاعده مستثنی نبوده، بلکه حتی نسبت به سایر پیامبران بیشترین اذیتها را تحمل نموده است. هرچند کمیّت و کیفیت این هجمه­ها از سوی دشمنان در طول بیست و سه سال هدایت ایشان متفاوت بوده اما دشمنان در دو دوره­ی قبل و بعد از هجرت به اشکال مختلف در پی نابودی شخص ایشان و جامعه­ی ایمانی تشکیل شده بودند. در این میان، خداوند متعال با بیان راهبردهایی از طریق قرآن کریم، با این تهدیدها مقابله نموده و نه تنها مانع فرو پاشی جامعه­ی نو پای اسلامی شده است، بلکه موجب رشد آن را فراهم کرده است تا به آنجا که موجب حیرت همگان گشته است. (سوره فتح، آیه 29) این فرآیند مقاوم سازی پیامبر اعظم9 و جامعه­ی اسلامی به گونه­ای مناسب با شرائط و اوضاع پیرامونی جامعه­ی توحیدی طراحی شده است که با پیگیری خط سیر آن، می­توان به راهبردهای مختلف قرآنی در زمینه­ی مقاومت فعّال دست یافت. راهبردهایی مانند: مرزبندی اعتقادی، رویگردانی، عدم اطاعت و همیاری دشمن، صبر، اندوهگین نشدن از توطئه­ها، ثبات و استقامت، هجرت، قتال (مبارزه­ی مسلّحانه)، پرهیز از دوستی با دشمن، سرسختی و نفوذ ناپذیری

share 2469 بازدید

مقدمه

در روزهایی که به تنظیم مطالب این مقاله مشغول بودم، خبر آمد که روح بلند سردار مقاومت، حاج قاسم سلیمانی آسمانی شد؛ او به فرموده­ی مقام معظّم رهبریدام ظلّه العالی چهره­ی بین المللی مقاومت است، پس با مدد از روح پاکش به نگارش این مقاله می­پردازم و ثوابش را هدیه به روح ملکوتی آن سردار دلها می­نمایم.

بر اساس آیه­ی کریمه­ی «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّهِ وَ اَلَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى اَلْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ ... وَ مَثَلُهُمْ فِي اَلْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ اَلزُّرّاعَ ... - محمّد9، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند ... و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتی است که جوانه های خود را رویانده پس تقویتش کرده تا ستبر و ضخیم شده، و در نتیجه بر ساقه هایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طوری که دهقانان را [از رشد و انبوهی خود] به تعجب می­آورد.» (الفتح‏، 29) جامعه­ی ایمانی رسول اکرم9 زیر نظر ایشان و در پرتو هدایتهای قرآنی خداوند متعال مراحل چهار گانه­ی رشد و تقویت خود را پیموده است که در این آیه، در قالب تشبیه به مراحل رشد گیاه مطرح شده است.

1) مرحله­ی بروز ضعیف و اولیه­ی گیاه از دل خاک که با جوانه زدن نمایان می­شود. (كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ)

2) مرحله­ای که این گیاه تازه جوانه زده نیاز به مراقبت از گزند عوامل مخرّب دارد. (فَآزَرَهُ)

3) مرحله­ای که گیاه به اندازه­ای سختی و صلابت پیدا می­کند که تا حدودی در برابر عوامل مخرّب مقاوم است. (فَاسْتَغْلَظَ)

4) مرحله­ی استقلال که گیاه به خود متّکی بوده و نیاز به حمایت ندارد و در اوج کمال است. (فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ) (بهجت­پور، [شناخت­نامه] 1394، ص55-56) در همه­ی این مراحل، شخص نبی اکرم9 و سپس جامعه­ی شکل گرفته­ی پیرامون ایشان در معرض دشمنانی بودند که قصد براندازی این بنیان توحیدی را داشتند. اما با هدایتهای قرآنی خداوند سبحان این جامعه­ی مقاوم توانست بر دشمنی­ها غلبه نموده و موجب رشد و گسترش روز افزون خود گردد. به نظر می­رسد در سیر نزول سوره­ها، به این مراحل رشد توجه شده است، از این رو و بر اساس ترتیب نزول سوره­ها (که جدولش در انتهای مقاله ارائه می­شود)، جامعه­ی ایمانی تا نزول سوره­ی حجر (مکّی، نزول 54) رشد زیر زمینی داشته و با نزول این سوره (و امر در آیه­ی 94: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ) مرحله­ی اول محقق شده و تا نزول آخرین سوری مکّی، یعنی مطفّفین (نزول 86) مرحله­ی تقویت این جوانه (مرحله­ی دوم) صورت گرفته است. (بهجت­پور، [شناخت­نامه] 1394، ص57) پس دوران مکّه شامل دو مرحله­ی ظهور و تقویت جامعه­ی ایمانی می­شود. با وقوع هجرت نبی اکرم9 از مکّه به مدینه، مراحل سه و چهار هم محقّق شده که از سوره­ی بقره (مدنی، نزول 87) تا سوره­ی توبه (مدنی، نزول 114) مراحل آن قابل مشاهده است. حال با در نظر گرفتن این خط سیر تنزیلی می­توان به راهبردهای قرآنی مقاومت دست یافت که در همه­ی این چهار مرحله، راهنمای رسول خدا9 و مؤمنان بوده است، مقاومتی که فعّالانه در پی حفظ جامعه و رشد آن بوده و نه منفعلانه و از روی ناچاری. از این رو ترسیم این راهبردها در دو دوره­ی کلی دوران مکه و مدینه می­تواند الگوی مناسبی برای جوامع مسلمان باشد که با تطبیق موقعیّت خود با دوران مکه و مدینه­ی جامعه­ی ایمانی، راهبرد مناسب با خود را انتخاب نموده و در برابر نقشه­ی دشمنان بتواند مقاومت فعّال داشته باشند.

1. راهبردهای دوران مکّه

1-1. مرزبندی اعتقادی و تبیین خطوط

اولین قدم در ایجاد جامعه­ی ایمانی، بیان اعتقادات توحیدی از زبان رسول خداست که در آیات سوره­های علق تا ماعون (مکّی، نزول 1-17) به آن پرداخته شده است و مشخص شد که حرکت ایشان در مسیری غیر از مسیر حرکتی جامعه­ی مشرک مکه است، طبیعی است که فشارها از همه سو برای عقب زدن ایشان صورت می­گیرد و اینجاست که اولین راهبرد در مسیر مقاومت فعّال از جانب خداوند متعال ترسیم می­گردد که عبارت است از تبیین خطوط فکری و مرزبندی بین خود و جامعه­ی مشرک؛ از این رو در هجدمین سوره بر اساس ترتیب نزول، این مرزبندی به روشنی صورت می­گیرد: «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ * وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ * وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ * وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ - بگو: ای کافران! * آنچه را شما می­پرستید، من نمی­پرستم * و نه شما آنچه را من می­پرستم، می­پرستید *و نه من آنچه را شما پرستیده اید، می­پرستم * و نه شما آنچه را که من می­پرستم، می­پرستید. * دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم.» (الكافرون، 1-6) (مکّی، نزول 18) اين سوره بيانگر اين واقعيت است كه توحيد و شرك دو مسير كاملا جدا از هم دارند و به همين دليل پيامبر اكرم9 و تمام انبياء عظام نه تنها يك لحظه با شرك سازش نكردند، بلكه نخستين و مهمترين برنامه­ی آنها مبارزه با آن بوده است. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏27: ص388-391) در سوره­­ی یونس (مکّی، نزول 51) هم بر این تفکیک خطوط اشاره شده است: «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ - و اگر تو را تکذیب کردند [تا آنجا که از ایمان آوردنشان ناامید شدی] بگو: عمل من برای من وعمل شما برای شماست، شما از آنچه من انجام می­دهم، بیزارید، ومن از آنچه شما انجام می­دهید، بیزارم.» (يونس‏، 41) اين اعلام بيزارى و بى اعتنايى كه توأم با اعتماد و ايمان قاطع به مكتب خويش است، اثر روانى خاصى، مخصوصا در منكران لجوج، دارد و به آنها مى‏فهماند كه هيچ فشاری قادر به شکستن سدّ مقاومت و ایمان رسول خدا9 به عنوان رهبر جامعه­ی نو پای ایمانی نیست و تلاش دشمنان بیهوده است. در آیاتی دیگر از همین سوره هم این راهبرد مورد توجه قرار گرفته است: «قُلْ يا أَيُّهَا اَلنّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ اَلَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ لكِنْ أَعْبُدُ اَللّهَ اَلَّذِي يَتَوَفّاكُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ - بگو: ای مردم! اگر شما در [حقّانیّت] دین من تردید دارید [من در حقّانیّت دینم و بطلان آیین شما هیچ تردیدی ندارم] من آنهایی را که شما به جای خدا می­پرستید، نمی­پرستم، بلکه خدایی را می­پرستم که جان همه شما را می­ستاند، و من مأمورم که از مؤمنان باشم.» (یونس، 104-106) این آیات، رهنمودهای خداوند متعال به رسول خدا9، برای اتخاذ مواضع روشن در برابر مشرکان است. ایشان مأمور می­شود تا مواضع غیر قابل انعطاف خود را در مورد معبود و آیین خود، به اطلاع مردم برساند و بر راه خود با استقامت و شکیبایی استواری کند. (بهجت­پور، 1394، ج5: ص151) در سوره­ی یوسف (مکّی، نزول 53) هم این خط تبیینی را می­بینیم: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اَللّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اَللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ - بگو: این طریقه و راه من است که من و هر کس پیرو من است بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت می­کنیم، و خدا از هر عیب و نقصی منزّه است و من از مشرکان نیستم.» (يوسف‏، 108) در واقع اين از وظائف يك رهبر راستين است كه با صراحت برنامه‏ها و اهداف خود را اعلام كند، و هم خود و هم پيروانش از برنامه واحد و مشخص و روشنى پيروى كنند: «قُلِ اَللّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي * فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ... - بگو: فقط خدا را در حالی که ایمان و عبادتم را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می­کنم، می­پرستم. * پس شما هم آنچه را می­خواهید، به جای او بپرستید.» (الزمر، 14-15) (مکّی، نزول 59)

1-2. رویگردانی

بعد از تبیین مواضع از جانب رسول خدا9، مشرکان مکّه در پی شکستن این خط فکری جدید هستند، خطی که در تقابل شدید با اعتقادات و منافع دنیوی آنان است. در این حالت برای پیامبر اکرم9 دو راه کار وجود دارد، 1. تقابل فیزیکی و ستیز دائم 2. مدارا و کناره گیری؛ که با توجه به اندک و کوچک بودن جمع مؤمنان، راه اول معقول نیست. از این رو راهبردی که خداوند متعال ترسیم می­کند، راهبرد رویگردانی است: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ اَلْحَياةَ اَلدُّنْيا - بنابراین از کسانی که از یاد ما روی گردانده­اند و جز زندگی دنیا را نخواسته­اند، روی بگردان.» (النجم‏، 29) (مکّی، نزول 23) و یا در آیه­ای دیگر: «خُذِ اَلْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْجاهِلِينَ - عفو و گذشت را پیشه کن، و به کار پسندیده فرمان ده، و از نادانان روی بگردان.» (الأعراف‏، 199) (مکّی، نزول 39) این راهبرد همچنان ادامه دارد و حتی زمانی که با نزول آیه 94 سوره­ی حجر (مکّی، نزول 54) پیامبر اکرم9 مأمور به آشکار سازی جامعه­ی نو پا و کوچک ایمانی می­شود و باید دو قطبی مؤمن و مشرک را در جامعه­ی مکّه شکل دهد، (بهجت­پور، 1394، ج5: ص622) همچنان در مقام تقابل فیزیکی نیست و وظیفه همچنان رویگردانی و بی التفاتی است: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْمُشْرِكِينَ - پس آنچه را به آن مأموری اظهار کن و از مشرکان روی بگردان.» (الحجر، 94) (مکّی، نزول 54) البته باید توجه نمود که این اعراض به معنای بی توجهی کامل به مشرکان و در نتیجه عدم دعوت آنان به اسلام نیست، بلکه به معناى بى‏اعتنايى به سخنان و رفتارشان و ترك مبارزه و پيكار با آنان است. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏11: ص140)، (بهجت­پور، 1394، ج5: ص624) علّت این راهبرد هم آنچنانی که گذشت، جز حفظ و بقای جامعه­ی ایمانی در مقابل فشار دشمن نیست و راه مقابله­ی فیزیکی وجود نداشت. زيرا در آن زمان هنوز قدرت مسلمانان به مرحله‏اى نرسيده بود كه در مقابل خشونت دشمن دست به مبارزه مسلّحانه بزنند. در سوره­ی انعام (مکّی، نزول 55) هم می­بینیم که به این راهبرد تذکر داده می­شود: «وَ إِذا رَأَيْتَ اَلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ... - و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبهه اندازی] به یاوه گویی و سخن بی منطق می­پردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند.» (الأنعام‏، 68) و یا «اِتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْمُشْرِكِينَ - از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.» (الأنعام‏، 106) در کنار فرمان به اعراض، با واژه­ای دیگر هم این راهبرد تکرار می­شود: «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتّى حِينٍ - پس تا مدتی از آنان روی بگردان.» (الصافات‏، 174) (مکّی، نزول 56) که شبیه به این آیه در آیه 178 هم تکرار می­شود: «وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتّى حِينٍ» این دو آیه، علاوه بر تعیین رویکرد پیامبر اکرم9، تهديدى است پر معنا و هول‏انگيز كه از اطمينان به پيروزى نهايى سرچشمه مى‏گيرد، به خصوص اينكه تعبير «حتى حين» (تا مدتى) به صورت سربسته اداء شده است. از این راهبرد است که راهبرد «تقیّه» برای مؤمنان مطرح می­شود، راهبردی که به صورت صریح، امر قرآنی ندارد و در دو آیه به آن اشاره شده است: «مَنْ كَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ ... - هر کس پس از ایمان آوردنش به خدا کافر شود [به عذاب خدا گرفتار آید]؛ مگر کسی که به کفر مجبور شده [امّا] دلش مطمئن به ایمان است.» (النحل‏، 106) (مکّی، نزول 70) و «لا يَتَّخِذِ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اَللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً ... - مؤمنان نباید کافران را به جای اهل ایمان، سرپرست و دوست بگیرند؛ و هر کس چنین کند در هیچ پیوند و رابطه­ای با خدا نیست، مگر آنکه بخواهید به سبب دفع خطری که متوجه شماست از آنان تقیّه کنید.» (آل‏عمران، 28) (مدنی، نزول 89) هر چند آیات مطرح شده در موضوع رویگردانی، همگی پیامبر اکرم9 را خطاب قرار می­دهد، اما بیانگر این مطلب است که در آن شرائط و با توجه به غلبه­ی جمعیتی دشمن، بهترین راهکار در جهت حفظ و بقای خود و یاران، رویگردانی و پرهیز از مقابله با آنان است. پس مؤمنان هم باید در این فضا از ایجاد اصطکاک و درگیری با آنان خودداری کنند و در پنهان به وظایف خود عمل کنند (تقیّه کنند) تا شرائط تغییر کند.

2. راهبردهای مشترک دوران مکّه و مدینه

2-1. عدم اطاعت و همیاری دشمن

اطاعت و پیروی از دشمن، به هر انگیزه و نیازی باشد، موجب شکسته شدن سدّ مقاومت جامعه می­شود. چه بسا این پیروی از امور کوچک و پیش پا افتاده آغاز گردد اما سرانجامش سقوط دژ ایستادگی و صلابت در مقابل دشمنان است. از این رو یکی از راهبردهای مهم قرآنی در خطاب به پیامبر اکرم9 که از آغازین سوره­ها آن را مشاهده می­کنیم و تا دوران مدینه هم امتداد دارد، پرهیز از اینگونه اطاعتها است. در سوره­ی قلم که دومین سوره­ی نازل شده بر نبی مکرم اسلام9 است، آمده: «فَلا تُطِعِ اَلْمُكَذِّبِينَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ  - از تکذیب کنندگان [قرآن و نبوّت] فرمان مبر. * دوست دارند نرمی کنی تا نرمی کنند (القلم‏، 8-9) (مکّی، نزول 2) مشركان از هر راهى تلاش كردند كه پيامبر اعظم9 را از دعوتش منصرف كنند و بوسيله­ی مقام و ثروت فريبش دهند، اما او از اين كار خوددارى كرد. آنان آرزو كردند كه اى كاش او در يكى از چيزهايى كه مورد نظرشان است با آنها سازش مى‏كرد. از اين‏رو، خدا او را از اين كار نهى كرده است و هدف از نهى آن است كه مشركان نااميد گردند و بدانند كه در اطاعت و فرمان خدا كوتاه آمدن و سازش وجود ندارد. (مَغنِیّه، 1424ق، ج‏7: ص388) در ادامه به چرایی این نهی هم اشاره می­شود که: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» «يدهنون» از مصدر «ادهان» است كه مصدر باب افعال از ماده «دهن» است، و دهن به معناى روغن، و ادهان و مداهنه به معناى روغن مالى، و به اصطلاح فارسى «ماست مالى» است، كه كنايه است از نرمى و روى خوش نشان دادن. و معناى آيه اين است كه اين تكذيب‏گران دوست مى‏دارند تو با نزديك شدن به دين آنان روى خوش به ايشان نشان دهى، ايشان هم با نزديك شدن به دين تو روى خوش به تو نشان دهند، و خلاصه اينكه دوست دارند كمى تو از دينت مايه بگذارى، كمى هم آنان از دين خودشان مايه بگذارند و هر يك در باره دين ديگرى مسامحه روا بداريد. (طباطبايى، 1390ق، ج‏19: ص370) که این مقدمه­ای باشد برای نفوذ و شکستن مقاومت جامعه­ی ایمانی. البته خطاب به نبی اکرم9 است، اما باید توجه داشت که بیشترین فشار دشمن بر رهبر جامعه است که شکست او راه شکست مقاومت جامعه را هموار می­سازد و از این روست که خداوند متعال تأکید بیشتری بر اطاعت ناپذیری رسول اکرم9 از دشمنان دارد. (مدرسی، 1419ق، ج‏16: ص205) نمونه­ای دیگر در سوره­ی فرقان (مکّی، نزول 42) است که: «فَلا تُطِعِ اَلْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً - پس کافران را [که انتظار دارند از ابلاغ وحی باز ایستی،] فرمان مبر و به وسیله این [قرآن] با آنان جهاد [ی فرهنگی و تبلیغی] کن.» (الفرقان‏، 52) بدون تردید منظور از جهاد در اين مورد جهاد فكرى و فرهنگى و تبليغى است، نه جهاد مسلّحانه، چرا كه اين سوره مكّى است و مى‏دانيم دستور جهاد مسلّحانه در مكّه نازل نشده بود و روشن است که جهاد فكرى و تبليغى در برابر وسوسه‏هاى گمراهان و دشمنان حق از بزرگترين جهادها است. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏15: ص122) آنچنان که گذشت، این راهبرد در مدینه هم جریان دارد، زیرا که هیمنه و تبلیغات دشمن می­تواند قلوب برخی از مؤمنان را متأثّر ساخته و موجبات کشش آنان به سوی پیروی از دشمن را فراهم سازد. پس ضروری است که این راهبرد مهم همواره مورد نظر جامعه­ی ایمانی باشد، چه در زمان کوچکی جامعه (دوران مکّه) و چه در دوران تشکیل حکومت اسلامی و اقتدار جامعه­ی ایمانی (دوران مدینه) از این رو در سومین سوره­ی نازل شده در مدینه  خطاب به مؤمنان آمده: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا اَلَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ - ای اهل ایمان! اگر از کافران فرمان برید، شما را به [عقاید و روش های کافرانه] گذشتگانتان بازمی­گردانند، در نتیجه زیانکار خواهید شد.» (آل‏عمران‏، 149) (مدنی، نزول 89) اين آيه همانند آيات گذشته سوره­ی آل عمران بعد از جنگ احد و براى تجزيه و تحليل‏ حوادث جنگ نازل شده است. چنين به نظر مى‏رسد كه بعد از پايان جنگ احد دشمنان اسلام با يك سلسله تبليغات مسموم كننده در لباس نصيحت و دلسوزى تخم تفرقه در ميان مسلمانان مى‏پاشيدند و با استفاده از وضع نامساعد روانى عده‏اى از مسلمانان تلاش مى‏كردند كه آنها را نسبت به اسلام بدبين كنند، این آيه به مسلمانان اخطار مى‏كند و از پيروى آنها بر حذر مى‏دارد و مى‏گويد: اگر از كفار پيروى كنيد شما را به عقب برمى‏گردانند. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏3: ص124) توجه به این نکته هم ضروری است که در دوران مدینه، دو جبهه در برابر نبی اکرم9 باز شده است؛ 1. مشرکان که با تشکیل حکومت اسلامی در پی ریشه کنی آن بودند. 2. منافقان داخلی که موریانه­وار قصد تخریب این بنای توحیدی را از داخل دارند. پس خداوند نسبت به اطاعت از هر دو دسته به نبی اکرم9 هشدار می­دهد: «يا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ اِتَّقِ اَللّهَ وَ لا تُطِعِ اَلْكافِرِينَ وَ اَلْمُنافِقِينَ إِنَّ اَللّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً - ای پیامبر! بر تقوای الهی ثابت قدم و استوار باش، و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خدا همواره دانا و حکیم است.» (الأحزاب‏، 1) (مدنی، نزول 90) در آیه 48 از همین سوره هم این موضوع تکرار می­شود که نشان از حساسیّت موضوع در آن زمان دارد: «وَ لا تُطِعِ اَلْكافِرِينَ وَ اَلْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً - و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را واگذار و بر خدا توکل کن، و کافی است که خدا نگهبان و کارساز [انسان] باشد.» (الأحزاب‏، 48) بدون تردید رسول خدا9 هرگز اطاعتى از كافران و منافقان نداشت، اما اهميت موضوع به قدرى است كه می­طلبد به عنوان تأكيد براى شخص پيامبر اعظم9 و هشدار و سرمشقى براى ديگران، روى اين موضوع تكيه شود، زیرا از خطرات مهمى كه بر سر راه رهبران جامعه قرار دارد، سازش و تسليم در میان مسير است كه دشمن گاهی از راه تهديد و گاهی از راه دادن امتيازات، زمينه‏هاى‏ آن را فراهم می­کند. تا آنجا كه گاهى انسان به اشتباه مى‏افتد و گمان مى‏كند راه وصول به هدف تن دادن به چنين سازش و تسليمى است. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏17: ص366-367)

2-2. صبر

ستون بنیادی مقاومت، صبر است. از این رو از آغازین سوره­ها (مزمل، نزول 3) تا آخرین سوره­ها (انسان، نزول 98) شخص نبی اکرم9 و مسلمانان به آن دعوت شده­اند: «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً - و بر گفتار [و آزار] مشرکان شکیبا باش و از آنان به شیوه­ای پسندیده دوری کن.» (المزمّل‏، 10) در مسير دعوت به سوى حق، بدگويى دشمنان، آزار آنان، فراوان است و اگر باغبان بخواهد گلى را بچيند بايد در برابر زبان خار صبر و تحمّل داشته باشد. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏25: ص180) اینگونه حوادث در آغاز بعثت كه تعداد مسلمانان اندك و تعداد كافران زياد بود، اتّفاق می­افتاد؛ تا اينكه مسئله­ی هجرت پيش آمد و مسلمانان به ‏صورت يك نيروى بازدارنده در آمدند. (مَغنِیّه، 1424ق، ج‏7: ص449) در سوره­ی «ق» هم این راهبرد مطرح شده است: «فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ وَ قَبْلَ اَلْغُرُوبِ - پس [بر آزار مشرکان] شکیبا باش، و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.» (ق‏، 39) (مکّی، نزول 34) تنها با نيروى صبر و استقامت مى‏توان توطئه‏هاى دشمن را در هم شكست، و نسبتهاى نارواى آنها را در مسير حق تحمّل كرد. و از آنجا كه صبر و استقامت نياز به پشتوانه‏اى دارد، و بهترين پشتوانه ياد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرين است، رسول اکرم9 امر به تسبیح و تحمید پروردگارش می­شود. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏22: ص289) در سوره­های مکّی دیگر هم رهنمون به این راهبرد وجود دارد، نکته­ی قابل توجه در این آیات این است که همگی خطاب به پیامبر اکرم9 است و در جهت تقویت بنیه­ی دفاعی ایشان که جلودار این حرکت توحیدی است و طبیعتا بیشترین هجمه­ها هم به ایشان است: «اِصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اُذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا اَلْأَيْدِ إِنَّهُ أَوّاب» (ص‏، 17) (مکّی، نزول 38)

«فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ ... » (طه‏، 130) (مکّی، نزول 45)

«وَ اِتَّبِعْ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ اِصْبِرْ حَتّى يَحْكُمَ اَللّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحاكِمِينَ»  (يونس‏، 109) (مکّی، نزول 51)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اَللّهِ حَقٌّ وَ اِسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ اَلْإِبْكارِ»  (غافر، 55) (مکّی، نزول 60)

«وَ اِصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمّا يَمْكُرُونَ» (النحل‏، 127) (مکّی، نزول 70)

«فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً» (المعارج‏، 5) (مکّی، نزول 79)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اَللّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ اَلَّذِينَ لا يُوقِنُونَ» (الروم‏، 60) (مکّی، نزول 84)

اما در دوران مدینه، خطاب به مؤمنان است که با تشکیل حکومت اسلامی، وظیفه­ی سنگینی در حفظ و بقای آن داشته و باید مقاومت حد اکثری به خرج دهند. از این رو در چند آیه مورد خطاب قرار می­گیرند: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ - و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید، که سست و بد دل می­شوید، و قدرت و شوکتتان از میان می­رود؛ و شکیبایی ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.» (الأنفال‏، 46) (مدنی، نزول 88) اگر آیه فرمان به صبر را با جمله‏ «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» تأكيد فرمود براى اين است كه صبر قوى‏ترين ياور در مشکلات و محكم‏ترين ركن در برابر تغییر عزم و اراده است. (طباطبايى، 1390ق، ج‏9: ص96) در سوره­ی آل عمران تأکید بیشتری بر این مطلب می­بینیم: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اِتَّقُوا اَللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ - ای اهل ایمان! [در برابر حوادث] شکیبایی کنید، و دیگران را هم به شکیبایی وادارید، و با یکدیگر [چه در حال آسایش چه در بلا و گرفتاری] پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا رستگار شوید.» (آل‏عمران‏، 200) (مدنی، نزول 89) «اصبروا» دعوت به استقامت و صبر و ايستادگى در برابر حوادث است، كه در حقيقت ريشه­ی اصلى هر گونه پيروزى مادى و معنوى را تشكيل مي­دهد و اين همان چيزى است كه امیر المؤمنین علیA در كلمات قصارش آن را چنین توصیف فرموده است: «وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ‏ مِنَ‏ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه -‏ و بر شما باد به شكيبايى، چه اينكه شكيبايى نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است، در بدنى كه سر نيست، و در ايمانى كه شكيبايى نباشد خيرى نيست‏.» (نهج البلاغة، ص482 حکمت 79) «صابروا» توصیه به صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران است، بنا بر اين قرآن نخست به افراد با ايمان دستور استقامت مي­دهد (كه هر گونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى را شامل مي­شود) و در مرحله­ی دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مي­دهد. همچنین از اين دستور (صابروا) استفاده مي­شود كه هر قدر دشمن بر استقامت خود بيفزايد ما نيز بايد بر پايدارى و استقامت خود بيفزائيم. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏3: ص233-234)

2-3. اندوهگین نشدن از توطئه­ها و متحیّر نشدن از برخورداری دشمن

حیله­ و ترفند دشمن می­تواند سبب شکست روحی و ناراحتی مبارزان در میدان مقاومت گردد، پس ضروری است خداوند متعال در این زمینه راهبردی ارائه فرماید که عبارت است از راه ندادن حزن و اندوه به خود، که البته می­توان آن را در امتداد راهبرد کلان صبر و شکیبایی ترسیم نمود: «وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمّا يَمْكُرُونَ - و بر آنان [که با حق دشمنی می‌ کنند] اندوه مخور و از نیرنگی که همواره به کار می­گیرند، دلتنگ مباش.» (النمل‏، 70) (مکّی، نزول 48) و این نبود مگر اینکه پيامبر اسلام9 از سویی از انكار و مخالفت مشرکان رنج مى‏برد و و دوستدار هدايت و بيدارى آنها بود و از سویى ديگر، همواره با توطئه‏هاى آنان مواجه بود. از این رو خداوند متعال چنین توصیه­ای به ایشان دارد. و یا در آیه­ای دیگر: «وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ اَلْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً هُوَ اَلسَّمِيعُ اَلْعَلِيمُ - و گفتار [بی اساس و تبلیغاتِ ناروایِ] مخالفان، تو را غمگین نکند؛ زیرا همه عزت و توانمندی برای خداست؛ او شنوا و داناست.» (يونس‏، 65) (مکّی، نزول 51) در کنار این توطئه­ها، برخورداری دنیوی دشمن هم می­تواند عامل تضعیف روحیه­ی مؤمنان گردد که خداوند متعال در این باره هم هشدار می­دهد: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اِخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ - بنابراین به امکانات مادی [و ثروت و اولادی] که برخی از گروه­های آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیرای حق نیستند] اندوه مخور، و پر و بال [لطف و مهربانیِ] خود را برای مؤمنان فرو گیر.» (الحجر، 88) (مکّی، نزول 54) آیه می­فرماید: اين نعمتهاى مادى نه پايدارند، نه خالى از درد سر، حتى در بهترين حالاتش نگهدارى آن سخت مشكل است، بنا بر اين چيزى نيست كه چشم تو را به سوى خود جلب كند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) كه خدا به تو داده است، قابل اهميت باشد. در حقيقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمتهاى مادى است، و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محروميت از آن است. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏11: ص131) این راهبرد در دوران مدینه هم جریان دارد و حتی در آخرین سوره­ی نازل شده مطرح شده است: «وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اَللّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي اَلدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ - اموال و فرزندان (منافقان) تو را به شگفت نیاورد [این ها برای آنان خوشبختی نیست] خدا فقط می­خواهد آنان را در دنیا به اموال و فرزندانشان عذاب کند، و در حالی که کافرند جانشان درآید.» (التوبة، 85) (مدنی، نزول 114) این سؤال برای مسلمانان مطرح می­شود كه اگر به راستى منافقان (این دشمنان داخلی) اين همه از رحمت خدا دورند پس چرا خداوند به آنها اين همه نعمت داده و مال و فرزند (نيروى اقتصادى و انسانى) در اختيارشان قرار داده است. این شبهه می­تواند بنیانهای مقاومت را در جامعه متزلزل سازد. اما خداوند متعال در این آيه روى سخن را به پيامبر اکرم9 كرده و پاسخ اين سؤال را چنين مى‏دهد که اموال و فرزندانشان هيچگاه نبايد مايه­ی شگفت و حیرت تو شود، چرا كه به عكس، آنچه مردم ظاهر بين خيال مى‏كنند، اين اموال و فرزندان نه تنها باعث خوشوقتى آنها نيست، بلكه خداوند مى‏خواهد آنان را بوسيله اينها در دنيا مجازات كند، و با حال كفر جان بدهند. (مدرسی، 1419ق، ج‏4: ص243)

2-4. ثبات و استقامت

همواره به دست آوردن پيروزي مهم و سخت است، اما نگه داشتن آن بسيار مهمتر و سخت­تر است. آن هم در ميان دشمنانى مصمّم و در طريق ساختن جامعه‏اى با ايمان و پيشتاز، که می­طلبد نبی اکرم9 با ثبات قدم و استقامت به مسیر الهی خود ادامه دهد: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً - و اگر تو را ثابت قدم نمی­داشتیم، همانا نزدیک بود اندکی به سوی آنان متمایل شوی.» (الإسراء، 74) (مکّی، نزول 50) معناى آيه اين است كه اگر ما تو را پايدارى نمى‏داديم نزديك مى‏شدى به اينكه به سوى آنان اندكى ميل كنى، اما ما تو را استوار ساختيم، و در نتيجه به آنان كمترين ميلى نكردى تا چه رسد به اينكه اجابتشان كنى. (طباطبايى، 1390ق، ج‏13: ص173) در آیه­ای دیگر، در کنار خطاب به رسول اکرم9 و امر ایشان به استقامت، مؤمنان هم به این راهبرد مأمور می­شوند که در همراهی رهبری استقامت به خرج دهند: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ - پس همان گونه که فرمان یافته­ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده­اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می­دهید، بیناست.» (هود، 112) (مکّی، نزول 52) همراهی پیروان با رهبر است که انسجام داخلی را محکم­تر می­کند و مانع شکست می­شود. اما اهمیت ثبات رهبر در ثبات و استقامت جامعه­ی شکل گرفته در پیرامونش به اندازه­ای است که می­طلبد این توصیه تکرار شود: «فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اِسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ ... - پس آنان را [به سوی همان آیینی که به تو وحی شده] دعوت کن، و همانگونه که مأموری [بر این دعوت] استقامت کن ...» (الشورى‏، 15) (مکّی، نزول 62) قرآن کریم برای تثبیت این راهبرد، تنها به صدور فرمان اکتفا نمی­کند، بلکه از روشهای دیگر القاء مطلب، مانند بشارت و نقل استقامت مؤمنان پیشین هم استفاده می­نماید: «إِنَّ اَلَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اَللّهُ ثُمَّ اِسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ - بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می­شوند [و می­گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می­دادند، بشارت باد.» (فصّلت‏، 30) (مکّی، نزول 61) و یا «إِنَّ اَلَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اَللّهُ ثُمَّ اِسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ - بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می­شوند.) (الأحقاف‏، 13) (مکّی، نزول 66)

در مدینه هم این راهبرد ادامه می­یابد و از آنجا که جامعه­ی ایمانی اقتدار یافته، با جبهه­های جدیدی روبرو شده که ضرورت این استقامت­ورزی بیش از پیش نمود می­یابد. از این رو با نقل استقامت مؤمنان امتهای گذشته این راهبرد توصیه می­شود: «وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ - و چون [طالوت و اهل ایمان] برای جنگ با جالوت و سپاهیانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایی فرو ریز، و گامهایمان را استوار ساز، و ما را بر گروه کافران پیروز گردان.» (البقرة، 250) (مدنی، نزول 87) نتیجه­ی این ثبات قدم در جنگ بدر بروز پیدا کرد و به مدد الهی به پیروزی مؤمنان انجامید: «إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ - [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم، پس مؤمنان را [برای نبرد با دشمن] ثابت قدم دارید، [و] به زودی در دل کافران ترس می­اندازم، پس سرهایشان را در هم کوبید و همه انگشتانشان را قطع کنید.» (الأنفال، 12) (مدنی، نزول 88) البته این استقامت باید پایدار باشد، در غیر این صورت همانگونه که در جنگ احد گذشت، دشمن امیدوار شده و در پی هجومی دیگر، امکان ضربه زدن پیدا می­کند که با این وجود، خداوند متعال در پی حوادث جنگ احد، هشدارهای لازم را ارائه نموده و با دلداری مؤمنان، همچنان ایشان را دعوت به مقاومت می­نماید: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ اَلْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ اَلْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ اَلنّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اَللّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اَللّهُ لا يُحِبُّ اَلظّالِمِينَ - و [در انجام فرمانهایِ حق و در جهاد با دشمن] سستی نکنید و [از پیش آمدها و حوادث و سختیهایی که به شما می­رسد] اندوهگین مشوید که شما اگر مؤمن باشید، برترید. * اگر [در جنگ احد] به شما آسیب و جراحتی رسید، آن گروه را نیز [در جنگ بدر] آسیب و جراحتی مانند آن رسید. و ما این روزها [یِ پیروزی و ناکامی ] را [به عنوان امتحان] در میان مردم می­گردانیم [تا عبرت گیرند] و خدا کسانی را که [از روی حقیقت و خلوص] ایمان آورده­اند، مشخص کند و از میان شما گواهانی [نسبت به پیروزی­ها که نتیجه طاعت و تقواست، و شکستها که محصول نافرمانی و بی تقوایی است] بگیرد؛ و خدا ستمکاران را [که با سستی و بی تقوایی بر خود ستم می­کنند] دوست ندارد.» (آل‏عمران‏، 139-140) (مدنی، نزول 89) بنا بر این از مهم‏ترين چيزهايى كه رهبری خردمند بر آن تأكيد دارد اين است كه روح معنويت بر پیروانش حاكم و در سطح بالا باشد و آنان ترس و سستى به خود راه ندهند؛ زيرا پيروزى تنها مرهون نيروى ظاهرى نيست، بلكه پيش از هر چيزى به پايدارى و اراده نيرومند بستگى دارد. (مَغنِیّه، 1424ق، ج‏2: ص163) راهکار دستیابی به این هدف هم یاری خداوند در قالب یاری دین اوست. (طبرسی، 1372، ج‏9: ص149): «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ - ای مؤمنان! اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می­کند و گام هایتان را محکم و استوار می­سازد» (محمد9، 7) (مدنی، نزول 95)

2-5. هجرت

گاهی شرائط برای مؤمن به گونه­ای سخت می­شود که حتی با کتمان ایمانش و بکار گیری راهبرد تقیّه توان دینداری در محیط جامعه­ی مشرک را ندارد. اینجا دو راه در پیش اوست. 1. دست از ایمانش بردارد. 2. دست از خانه و زندگیش بشوید. طبیعی است که کسی که اعتقاد به گذرا و فانی بودن دنیا دارد و چشم به جاودانگی آخرت، راه دوم را بر می­گزیند و این نه از روی ترس یا ضعف است، بلکه راهبردی است در جهت حفظ ایمان که خداوند متعال با بشارتهایی به آن توصیه نموده است: «وَ اَلَّذِينَ هاجَرُوا فِي اَللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي اَلدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ اَلْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ - و آنان که پس از ستم دیدنشان برای به دست آوردن خشنودی خدا هجرت کردند، یقیناً آنان را در این دنیا در جایگاه و مکانی نیکو جای دهیم، و قطعاً پاداش آخرت بهتر و برتر است، اگر می­دانستند [که دارای چه کمیّت و کیفیتی است.]» (النحل‏، 41) (مکّی، نزول 70) علّت اين دستور هم روشن است، زيرا اسلام جنبه­ی منطقه‏اى ندارد، و وابسته و محدود به مكان و محيط معينى نيست و به اين ترتيب علاقه‏هاى افراطى به محيط تولد و زادگاه و ديگر علائق مختلف از نظر اسلام نمي­تواند مانع از هجرت مسلمان باشد. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏4: ص90-91) طبیعی است که در دوران مدینه هم با تشکیل حکومت اسلامی، تشویق به مهاجرت جلوه­ی دیگری می­یابد: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اَللّهِ يَجِدْ فِي اَلْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اَللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ اَلْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اَللّهِ وَ كانَ اَللّهُ غَفُوراً رَحِيماً - و هر کس در راه خدا هجرت کند، اقامتگاه­های فراوان و فراخیِ معیشت خواهد یافت. و کسی که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوی خدا و پیامبرش بیرون رود، سپس مرگ او را دریابد، مسلماً پاداشش بر خداست؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.» (النساء، 100) (مدنی، نزول 92)

3. راهبردهای دوران مدینه

3-1. قتال (مبارزه­ی مسلّحانه)

خداوند متعال در دوران مدینه دستور مبارزه­ی مسلّحانه با كسانى كه شمشير به روى مسلمانان مى‏كشند صادر فرموده و به آنان اجازه داده است كه براى خاموش ساختن دشمنان، دست به اسلحه ببرند. به تعبير ديگر، با تشکیل حکومت اسلامی، دوران شكيبايى مسلمانان تمام شده بود و به قدر كافى قوّت و قدرت پيدا كرده بودند كه با شجاعت و صراحت، از خود و حقوق خويش دفاع كنند: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ اَلَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اَللّهَ لا يُحِبُّ اَلْمُعْتَدِينَ * وَ اُقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ اَلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ اَلْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ اَلْكافِرِينَ * فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَإِنَّ اَللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ  * وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ اَلدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَى اَلظّالِمِينَ - و در راه خدا با کسانی که با شما می­جنگند بجنگید، و [هنگام جنگ از حدود الهی] تجاوز نکنید، که خدا تجاوزکاران را دوست ندارد. * و آنان را [که از شرک و کفر و هیچ ستمی باز نمی­ایستند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از جایی که شما را بیرون کردند بیرونشان کنید و فتنه [که شرک، بت­پرستی، بیرون کردن مردم از خانه و کاشانه و وطنشان باشد] از قتل وکشتار بدتر است. و کنار مسجدالحرام با آنان نجنگید مگر آنکه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما جنگیدند، آنان را به قتل برسانید که پاداش وکیفر کافران همین است. * اگر از فتنه­گری وجنگ باز ایستند، یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. * و با آنان بجنگید تا فتنه­ای [چون شرک، بت پرستی و حاکمیّت کفّار] بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد. پس اگر باز ایستند [به جنگ با آنان پایان دهید و از آن پس] تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست.» (البقرة، 190-193) (مدنی، نزول 87) در این سوره که اولین سوره­ی نازل شده در مدینه است، فرمان قتال (جنگ) صادر شده و هدف از آن و به اختصار، کمّ و کیفش ترسیم شده است. آیات در این موضوع بسیار است. که برخی به اصل قتال دعوت می­کند مانند:

«وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّهِ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقرة،244 ) (مدنی، نزول 87)

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ اَلدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَإِنَّ اَللّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (الأنفال‏،39 ) (مدنی، نزول 88)

«يا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ حَرِّضِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَى اَلْقِتالِ ...» (الأنفال‏،65 )

«فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اَللّهِ اَلَّذِينَ يَشْرُونَ اَلْحَياةَ اَلدُّنْيا بِالْآخِرَةِ ...» (النساء، 74) (مدنی، نزول 92)

و برخی دیگر از آیات، دعوت به ثبات قدم در جنگ و فراهم آوری همه­ی امکانات در این راستا می­نماید:

«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ اَلْأَدْبارَ» (الأنفال‏، 15) (مدنی، نزول 88)

«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اُذْكُرُوا اَللّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (الأنفال‏، 45)

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ اَلْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اَللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ ...» (الأنفال‏، 60)

این راهبرد محوری، حتی در آخرین سوره­ی نازل شده هم دنبال شده که نشان می­دهد مؤمنان هیچگاه از مواجهه­ی مسلّحانه با دشمنان معاف نبوده­اند: «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ اَلرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اَللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ  - چرا و برای چه نمی­جنگید؟ آن هم با گروهی که پیمان های خود را شکستند، و عزمشان را بر بیرون کردن پیامبر از وطنش جزم کردند و هم آنان بودند که نخستین بار با شما جنگیدند، آیا از آنان می­ترسید؟! در صورتی که اگر مؤمن هستید، خدا سزاوارتر است که از او بترسید. * با آنان بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزی دهد و سینه­های [پر سوز و غم] مردم مؤمن را شفا بخشد.» (التوبة، 13-14) (مدنی، نزول 114)

3-2. پرهیز از دوستی با دشمن

در مدینه، رابطه­ی دوستی ميان مؤمنان و برخی از مشركان (شامل بت­پرستان و يهود و نصارى) وجود داشت و چون ادامه اين ارتباط می­توانست سبب نفوذ دشمنان گردد، مؤمنان از اين كار نهى شدند: «لا يَتَّخِذِ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اَللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اَللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اَللّهِ اَلْمَصِيرُ - مؤمنان نباید کافران را به جای اهل ایمان، سرپرست و دوست بگیرند؛ و هر کس چنین کند در هیچ پیوند و رابطه­ای با خدا نیست، مگر آنکه بخواهید به سبب دفع خطری که متوجه شماست از آنان تقیّه کنید؛ خدا شما را از [عذاب] خود بر حذر می­دارد، و بازگشت [همه] به سوی خداست.» (آل‏عمران‏، 28) (مدنی، نزول 89) اين آيه در واقع يك درس مهم سياسى اجتماعى به مسلمانان مى‏دهد كه هرگز بيگانگان را به عنوان دوست و ياور نپذيرند و فريب اظهار محبتهاى به ظاهر صميمانه­ی آنها را نخورند، زيرا در طول تاريخ ضربه‏هاى سنگينى كه بر افراد با ايمان واقع شده، در بسيارى از موارد از اين رهگذر بوده است. تاريخچه­ی استعمار مى‏گويد: هميشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستى و دلسوزى و عمران و آبادى ظاهر شده‏اند. فراموش نبايد كرد (واژه استعمار كه به معنى اقدام به عمران و آبادى است نيز از همين جا گرفته شده است) آنها به نام عمران و آبادى وارد مى‏شدند و هنگامى كه جاى پاى خود را محكم مى‏كردند، بيرحمانه بر آن جامعه مى‏تاختند و همه چيز آنها را به يغما مى‏بردند. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏2: ص499)

آیات زیادی در زمینه­ی نهی از چنین دوستی­هایی وجود دارد که نشان از اهمیت فوق العاده آن دارد. مانند:

«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ ...» (آل‏عمران‏، 118) (مدنی، نزول 89)

«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... (الممتحنة،1 ) (مدنی، نزول 91)

«وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ ...  (النساء، 89) (مدنی، نزول 92)

در اینجا تذکر این نکته ضروری است که هرچند واژه­ی «اولیاء» به کار رفته در این آیات و آیات بعدی، معنای دیگری هم دارد که عبارت است از سرپرستی، اما مراجعه­ی به تفسیر آیات در تفسیر نمونه و برخی تفاسیر دیگر نشان می­دهد که معنای دوستی و یاوری مراد است. پس پرهیز از این نوع دوستی به اندازه­ای اهمیت دارد که حتی شامل پدر و برادر و فرزند مشرک هم می­شود: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ... - گروهی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمی­یابی که با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت دارند، دوستی برقرار کنند، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند. (المجادلة،22 ) (مدنی، نزول 106) و کسانی که از این نهی پرهیز نکنند منافق و فاسق شمرده شده­اند: «بَشِّرِ اَلْمُنافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً * اَلَّذِينَ يَتَّخِذُونَ اَلْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ اَلْعِزَّةَ فَإِنَّ اَلْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً - منافقان را بشارت ده که عذابی دردناک برای آنان است. * همان کسانی که کافران را به جای مؤمنان سرپرست و دوست خود می­گیرند؛ آیا عزت و قدرت را نزد آنان می­طلبند؟ یقیناً همه عزت و قدرت فقط برای خداست.» (النساء، 138-139) (مدنی، نزول 92)، «وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلنَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اِتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَ لكِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ - اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می­آوردند، [از برکت آن ایمان] کفّار و مشرکان را سرپرست و دوست خود نمی­گرفتند؛ ولی بسیاری از آنان فاسق­اند.» (المائدة،81 ) (مدنی، نزول 113) خط سیر این راهبرد تا آخرین سوره­های نازل شده هم امتداد دارد: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اَلْيَهُودَ وَ اَلنَّصارى أَوْلِياءَ ...» (المائدة،51 ) (مدنی، نزول 113)

«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اِسْتَحَبُّوا اَلْكُفْرَ عَلَى اَلْإِيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ اَلظّالِمُونَ - ای اهل ایمان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان را دوستان خود مگیرید؛ و کسانی از شما که آنان را دوست خود گیرند، هم اینانند که ستمکارند.» (التوبة،23 ) (مدنی، نزول 114)

3-3. سرسختی و نفوذ ناپذیری

پرهیز از دوستی با دشمنان برای حفظ جامعه­ی ایمانی از شرّ آنان لازم هست، اما کافی نیست و باید این راهبرد تقویت شود. زیرا ممکن است مؤمنی با دشمن دوستی نداشته باشد، اما نسبت به آنان بی تفاوت بوده که همین امر هم می­تواند سبب طمع دشمن گردد. از این رو قرآن کریم دستور به غلظت و شدّت در برابر دشمنان می­دهد که به معنای سرسختی و محکم و نفوذ ناپذیر بودن است. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص612 و 447) «يا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ جاهِدِ اَلْكُفّارَ وَ اَلْمُنافِقِينَ وَ اُغْلُظْ عَلَيْهِمْ ... - ای پیامبر! با کافران و منافقان جنگ کن و بر آنان سخت بگیر.» (التحريم‏، 9) (مدنی، نزول 91) اين جهاد در مورد كفار ممكن است به صورت مسلّحانه يا غير مسلّحانه باشد، ولى در مورد منافقان بدون شك جهاد مسلّحانه نيست، زيرا در هيچ تاريخى نقل نشده كه پيامبر اکرم9 با منافقان پيكار مسلّحانه كرده باشد. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏24: ص299)

اما باید در برخورد با هردو گروه، چه در جنگ و چه در غیر آن، راههای نفوذ بسته شود تا رخنه­ای در سدّ مقاومت جامعه­ی ایمانی ایجاد نگردد. آیه­ای دیگر، مؤمنان همراه رسول خدا9 را به دو صفت متضاد «شدّت» و «رحمت» توصيف می­كند «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّهِ وَ اَلَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى اَلْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ ... - محمّد9، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند» (الفتح‏، 29) (مدنی، نزول 112) ایشان با اینکه سرشار از عواطف و محبت نسبت به برادران ایمانی خود هستند، اما سدّى محكم و پولادين در مقابل دشمنانند که راه هرگونه نفوذ را می­بندند. (مکارم شیرازی، 1371، ج‏22: ص113) خداوند متعال در آیه­ای دیگر، مؤمنان راستین را عزیز (نفوذ ناپذیر) در برابر دشمن توصیف می­نماید: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اَللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى اَلْكافِرِينَ ... - ای اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانی به خدا نمی­رساند] خدا به زودی گروهی را می­آورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان فروتن­اند، و در برابر کافران سرسخت و قدرتمندند.» (المائدة، 54) (مدنی، نزول 113) این راهبرد در جنگها نمود بیشتری دارد، چه بسا محکم نبودن در جنگ و دلسوزی نسبت به دشمن، سبب قوت گیری او و ضربه زدن به مؤمنان شود که باید از آن دوری کرد: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا اَلَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ اَلْكُفّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ... - ای اهل ایمان! با کافرانی که هم جوار شما هستند، نبرد کنید؛ و آنان باید در شما سرسختی و شدت یابند.» (التوبة، 123) (مدنی، نزول 114)

نتیجه

خداوند متعال از طریق قرآن کریم در دو دوره­ی مکّه و مدینه و در تمامی مراحل چهار گانه­ی رشد جامعه­ی ایمانی راهبردهایی برای مقاوم سازی پیامبر اکرم9 و جامعه­ی مؤمنان پیرامون ایشان بیان فرمودند که می­تواند الگویی برای همه­ی جوامع مسلمان (کوچک یا بزرگ) باشد که با تطبیق شرائط خود با اوضاع صدر اسلام و متناسب با آن به آنها عمل نمایند تا بتوانند در برابر دشمنی­ها مقاومت فعّالانه داشته باشند. این راهبردها عبارتند از:

1. راهبردهای دوران مکّه: مرزبندی اعتقادی و تبیین خطوط، رویگردانی

2. راهبردهای مشترک دوران مکّه و مدینه: عدم اطاعت و همیاری دشمن، صبر، اندوهگین نشدن از توطئه­ها و متحیّر نشدن از برخورداری دشمن، ثبات و استقامت، هجرت

3. راهبردهای دوران مدینه: قتال (مبارزه­ی مسلّحانه)، پرهیز از دوستی با دشمن، سرسختی و نفوذ ناپذیری

 

مِن الله التّوفیق و علیه التُّکلان

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین

پیوست

جدول ترتیب نزول سورههای قرآن کریم پس از بررسی 10 روایت معتبر ترتیب نزول و نقد جداول اجتهادی

(ر.ک: عبد الکریم بهجت­پور، تفسیر «همگام با وحی»، ج1: ص101-125) ر.ک: سایت hamgambavahy.ir

سوره­های مکّی: 1-86  *  سوره­های مدنی: 87-114

1

علق

20

فلق

39

اعراف

58

سبأ

77

ملک

96

رعد

2

قلم

21

ناس

40

جنّ

59

زمر

78

حاقّه

97

الرحمن

3

مزمل

22

توحید

41

یس

60

غافر

79

معارج

98

انسان

4

مدثر

23

نجم

42

فرقان

61

فصلت

80

نبأ

99

طلاق

5

حمد

24

عبس

43

فاطر

62

شوری

81

نازعات

100

بیّنه

6

مسد

25

قدر

44

مریم

63

زخرف

82

انفطار

101

حشر

7

تکویر

26

شمس

45

طه

64

دخان

83

انشقاق

102

نصر

8

اعلی

27

بروج

46

واقعه

65

جاثیه

84

روم

103

نور

9

لیل

28

تین

47

شعراء

66

احقاف

85

عنکبوت

104

حج

10

فجر

29

قریش

48

نمل

67

ذاریات

86

مطفّفین

105

منافقون

11

ضحی

30

قارعه

49

قصص

68

غاشیه

87

بقره

106

مجادله

12

انشراح

31

قیامت

50

اسراء

69

کهف

88

انفال

107

حجرات

13

عصر

32

همزه

51

یونس

70

نحل

89

آل عمران

108

تحریم

14

عادیات

33

مرسلات

52

هود

71

نوح

90

احزاب

109

جمعه

15

کوثر

34

ق

53

یوسف

72

ابراهیم

91

ممتحنه

110

تغابن

16

تکاثر

35

بلد

54

حجر

73

انبیاء

92

نساء

11

صفّ

17

ماعون

36

طارق

55

انعام

74

مؤمنون

93

زلزال

112

فتح

18

کافرون

37

قمر

56

صافّات

75

سجده

94

حدید

113

مائده

19

فیل

38

ص

57

لقمان

76

طور

95

محمد9

114

توبه

منابع

 

قرآن کریم (ترجمه: حسین انصاریان)

نهج البلاغة (صبحی صالح)

راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن، چاپ 1، لبنان - سوريه، دار العلم - الدار الشامية، 1412ق

بهجت­­پور، عبد الکریم؛ شناخت­نامه تنزیلی سوره­های قرآن کریم، چاپ 1، قم، مؤسسه تمهید، 1394ش

بهجت­­پور، عبد الکریم؛ همگام با وحی، چاپ 1، قم، مؤسسه تمهید، 1394ش

طباطبايى، محمدحسين؛ الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، چاپ 2، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات،1390ق

طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، 10جلد، چاپ 3، تهران، ناصر خسرو، 1372ش

مدرسى، محمدتقى؛ من هدى القرآن، 18جلد، چاپ 1، تهران، دار محبي الحسين، 1419ق

مغنيه، محمدجواد؛ التفسير الكاشف، 7جلد، چاپ 1، قم، دار الكتاب الإسلامي، 1424ق

مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، 28جلد، چاپ 10، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371ش

 

 


 

 

شاخص های الگوی مقاومت در قرآن(مطالعه موردی: یاران امام حسین علیه‌السلام)

 

محمدعلی محمدی[1]

 

چکیده

روش الگویی، یکی از روشهای تربیتی است که مورد تأکید قرآن قرار داشته و آیاتی بر آن دلالت دارد. با توجه به ضرورت مقاومت، شناخت الگوهای مقاومت نیز حائز اهمیت است. در بین الگوهای مقاومت، یاران امام حسین(ع) از الگوهایی هستند که به مقامات عالی رسیده و همه آزادمردان تاریخ و مسلمانان واقعی، آرزو دارند، خداوند آنان را از زمره آنان محسوب کند. پرسشی که در این مقاله بدان پاسخ داده ایم این است که مهمترین شاخص هایی الگویی یاوران امام حسین(ع) کدام است.

در متن به این نتیجه رسیده ایم که شاخص هایی الگویی یاوران سیدالشهدا را می‌توان به سه دسته بینشی، گرایشی و کنشی تقسیم کرد.  خداباوری، ولایت شناسی، ایمان به معاد و بصیرت مهمترین شاخص های بینشی و آرامش، شجاعت، توکل، ذلت ناپذیری و امیدواری مهمترین شاخص های گرایشی و اخلاقی الگوهای مقاومت است. در بین شاخص های رفتاری، عبادت، آمادگی نظامی و صبر از دیگر شاخص ها مهمتر است به گونه ای که بدون هر یک از اینها شاخص ها ناکافی و الگو ناکامل خواهد بود.

کلید واژه ها:شاخص های الگوی مقاومت، امام حسین(ع)، قرآن کریم.


 

در آمد

يكي ازاصول مهم تربيتي توجه به الگوها است؛ زيرا الگوها به آنچه گفته مي‌شود عمل کرده اند و برنامه‏هاى عملى، هميشه مؤثرترين برنامه‏ها است. اين اصل مهم از طرف اسلام نيز مورد توجه قرار گرفته و قرآن کريم، الگوها و سرمشقهائى را در همه زمينه‏ها براى مؤمنان معرفى مى‏كند، كه حضرت ابراهيم(ممتحنه،4) و پيامبر اعظم (ص)(احزاب،21) از آن جمله اند.

قرآن کریم، نه تنها پیامبران بلکه یاران واقعی برخی از پیامبران الهی را نیز الگوهای جامعه بشری معرفی می‌کند. به عنوان نمونه درباره حضرت ابراهيم (علیه‌السلام) و ملت ابراهیمی می‌فرماید: قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ(ممتحنه، 4)

خداوند متعال در آیه فوق و آیه ششم همین سوره از «مؤمنان استقامت مدارِ ابراهیمی» سخن می‌گوید که اهداف و شعارهایشان، «بیزاری از مشرکان»، « دشمنی ابدی با بت پرستان»، «تبری از کافران»، « توکل بر ایزد منّان»، « بازگشت به خدای سبحان»، (ممتحنه، 4) «دعا برای مؤمنان» و «آمرزش خواهی برای گناهان»(همان، 5) بود.

علاوه بر آیه یاد شده خداوند متعال در دیگرآیات نیز شاخص هایی برای استقامت مداران ذکر می‌کند.که در این مقاله به مهمترین ویژگیهای مردان استقامت اشاره خواهد شد.

در بین الگوهای مقاومت، شناخت خصال و ویژگیهای یاوران امام حسین(ع) از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا آنان گروهی بودند که امام حسین در باره آنان فرمود: من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و صله کننده تر از اهل بیت خود نمی شناسم. پس خداوند از سوی من به شما جزای خیر دهد. (مفید، 1414 ق، ج2، ص91)

این دعا نشان دهنده درجه والای این افراد است. از نگاه اسلام ناب، هر روز عاشورا و همه زمین‌ها کربلاست. دعای روزانه بسیاری از آزادمردان تاریخ و مسلمانان واقعی، و آرزوی دیرینه همه شیعیان، همراهی و همگامی با یاران امام حسین (ع) است. مهمترین عامل پیروزی انقلاب نیز درس آموزی مردم ایران از امام حسین و یاران وفادار ایشان است؛ در نتیجه بررسی یاد شده دارای اهمیت فوق العاده است.

مفهوم شناسی

«شاخص» در زبان فارسی به معانی مرتفع، بلند، ممتاز، خیره ماندن، برجسته، نمودار و... آمده است. (رک: دهخدا،1373، ج 34: ص 227؛عمید،1342، ص 769 و... این واژه امروزه غالبا به معنای میزان و معیار اندازه گیری و ارزشی است که برای تشخیص یک مقوله به کاربرده شود.(مشیری، 606:1374) برابر مصوب فرهنگستان فارسی، معنای اصطلاحی شاخصه عبارت است از: جزئی‌ترین ویژگی و وجه منحصربه‌فرد یکدست ساخته که آن را از سایر دست ساخته ها متمایز می‌کند. در این پژوهش نیز منظور از شاخص ها، معیارها، ویژگیها و وجوهی است که اصحاب امام حسین (ع) را از دیگران متمایز می‌کند.

«الگو» در زبان فارسی به معنای سرمشق، مُقتَدی، اُسوَه، قدوه، مثال و نمونه است.( دهخدا،1373، ج 2: ص 227) معادل عربی الگو، اسوه و به معنای حالتی است که انسان در پیروی از دیگری به خود می‌گیرد؛ چه در امری خوب یا بد باشد (راغب اصفهانی، 1412 ق، ص 76)

مقاومت در زبان فارسی به معنای پایداری، ایستادگی، در ایستادن . پای داشتن . ثبات ورزیدن و پافشاری کردن است.(دهخدا، 1373، ج29، ذیل واژه مقاومت) ریشه این واژه «ق- و- م» و مقاومت مصدر باب مفاعله است. که در زبان عربی به معنای مقابله کردن، صبر، تحمل، دفاع کردن و ایستادگی در برابر ایستادگی دیگران آمده است. (ابن منظور، 1414ق، ج12، ص498؛ طریحی، 1375، ج6، ص 148؛ شفیعی نیا، 1432ق، ص34)

مقاومت وقتی به واژه اسلامی اضافه شود، به معنی پایداری در دین و مسیر حق در برابر هر گونه ناحق و کژی و بی عدالتی است. چنانکه استقامت در مفهوم قرآنى آن نیز به مفهوم ثبات در دين و پایداری در مسير حق در برابر كژيهاست.(رک: ابن عربی، ] بی تا [، ج2، ص217)

در قرآن کریم برای واژه مقاومت از مشتقات«استقامت» استفاده شده که به معنای اعتدال(زبیدی،1414ق، ج 17، ص 592، جوهری،1376ق، ج 5، ص 2017. )‏، ثبات و مداومت‏ استمرار(عسکری، 1412ق، ص 51.)، پايدارى، ايستادن، درست شدن و قيمت نهادن‏( دهخدا، 1373، ج 6، ص 2181. معین، 1375، ج 1، ص 255) است.

در نظر راغب، كلمه استقامت در اصل در خصوص طريقى به كار مى‏رفته كه به‏ خط مستقيم كشيده شده باشد.( راغب، 1412 ق، ص692)

در معنايى جامع مى‏توان گفت: استقامت به معناى طلب قيام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معناى اصلى به‏شمار مى‏آيد.( مصطفوى، 1374، ج 9، ص 341.)( طباطبایى، 1393ق، ج 11، ص 47- 48) استقامت در مفهوم قرآنى آن اصطلاحى براى پايدارى در دين و مسير حق در برابر كژيهاست.( ابن عربى، بی تا، ج 2، ص، 217)

شاخص های الگوی مقاومت

شاخص های الگوی مقاومت را می‌توان به سه دسته بینشی، گرایشی و کنشی تقسم کرد. تقسیم یاد شده بر اساس معیار مشهوری دانشمندان مسلمان است که از دیر باز معارف اسلامی را به سه بخش عقلیات، نفسیات و بدنیات تقسیم کرده‌اند. (مطهری، 1376،ج‏22، ص: 606) عقلیات، همان عقايد هستند که به عقل و فكر مربوطند؛ نفسانیات، بخش اخلاق و به نفس و ملكات و عادات نفسانى ارتباط دارد؛ بدنیات، احكام مربوط به اعضا و جوارح هستند. (مطهری، 1376،، ج‏23، ص: 34) امروزه غالباً از مؤلفه‌های اعتقادی با واژه بینشی یا معرفتی و از مؤلفه‌های اخلاقی با واژه‌های گرایشی و از مولفه‌های مربوط به اعضا و جوارج با واژه کنشی یا رفتاری یاد می‌شود.

از این منظر،تفاوت های افراد به سه جنبه شناخت، عاطفه و رفتار برمی گردد. شناخت، با اعتقادات و چگونگی یادگیری آنها و به عبارت دیگر با چگونگی مفهوم سازی جنبه ایدئولوژی مرتبط است. در حیطه عواطف، تأکید اصلی بر احساسات و نگرش ها، است. رفتار نیز شامل آن چیزی است که فرد انجام می‌دهند و این که چگونه عمل می‌کنند. (مظاهری،1390، ص71)

 شاخص های بینشی

خداباوری

بین مقاومت اسلامی و «خدامحوری» رابطه مستقیم دوسویه وجود دارند، خداباروران، اهل استقامت و اهالیِ مقاومتِ اسلامی، خداباورند. ایزد منان در دستوری صریح، از مؤمنان می‌خواهد در برابر دشمنان استقامت ورزند و بسیار به یاد خدا باشند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى اهل ايمان! هنگامى كه [در ميدان نبرد] با گروهى [از مشركان و كافران‏] برخورد كرديد، ايستادگى نماييد و خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد.(انفال:45)

در نگاه توحیدی قرآنی، تنها کارهایی که رنگ خدایی دارد و با استقامت همراه است، دارای بهترین پاداش هاست: ما عِندَكُم يَنفَدُ وَما عِندَ اللَّهِ باقٍ وَلَنَجزِيَنَّ الَّذينَ صَبَروا أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا يَعمَلونَ (نحل،96)
یکی از مهمترین نمودهای استقامت، جهاد در راه خداست . از نگاه قرآن، مؤمنان برای خداوند جهاد می‌کنند ولی کافران، در راه طاغوت و برای او می‌جنگند(نساء،76). در دین اسلام، جهاد باید «فی سبیل الله باشد»(بقره،218؛ نساء،95؛ مائده،35-54؛ أنفال،72-74؛ توبه،19-20-24-81؛ عنکبوت،69) و جهاد فی سبیل الله یعنی جهادی که فقط برای خدا باشد. از دیدگاه اسلام، توحيد اصل علوم، سرّ معارف، مايه دين، بناى مسلمانى و فارق دوست از دشمن است و هر طاعتى بدون توحيد، بى ارزش و سرانجام آن را تاريكى است. انسان موحد، همیشه خود را در محضر خداوند می‌بیند از این رو در برابر مشکلات و ناراحتیها خود را نباخته و همانند امام حسین(ع) در سخت ترین مشکلات استقامت می‌ورزد و شعارش این است که «هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ.»(سیدبن طاووس،1348، ص117)

در برخی از زیارتهای امام حسین، یاران آن حضرت با عنوان اولای الهی معرفی شده اند: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ‏ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، ...(مجلسی،1404ق، ج98، ص 200)

اولياءاللّه تركيبى اضافى است و مراد از آن كسانى هستند كه از دوستى و قرب الهى برخوردارند. لازمه ولىّ خدا شدن توحید است. بنابراين ممکن است هر مؤمنى از اولياء اللّه باشد؛ ولى درجات اولياء اللّه به مقدار درجه ايمان و توحیدشان متفاوت است. گرچه دارندگان هر يك از مراتب ايمان از اولياء اللّه هستند؛ ولى مراد از اولياء اللّه در قرآن، كسانى هستند كه به درجه عالى ايمان و عبوديت رسيده‏اند.( طباطبایی، 1393ق، ج 10، ص 90) البته اين گروه نيز خود داراى مراتبى هستند، زيرا كمال ولايت پايانى نداشته، مراتب اولياء اللّه نامتناهى است.(قیصری،1375، ص148)

در آيات 62- 64 سوره يونس، برخى از ويژگيهاى اولياء اللّه بيان شده در برخى از روايات عنوان اولياءاللّه بر اهل بيت عليهم السلام، پيروان ايشان‏( عیاشی، بی تا، ج 2، ص 124؛ بحرانی،1415ق، ج 3، ص 39؛ عروسی حویزی، 1373، ج 2، ص 309)، و ابرار(مجلسی،1404ق،  ج 7، ص 95) تطبيق شده است. «ربّانی» بودن از صفات یاران سیدالشهدا است. در زيارت رجبيه خطاب به ياران امام حسين(علیه‌السلام) مى خوانيم:

 سلام بر شما اى ربانيون, شما برگزيدگان خداييد كه او شما را براى ابى عبدالله(علیه‌السلام) برگزيد. شما افرادی هستید که خداوند شما را به شکل ویژه مورد عنایت قرار داده است. شهادت می‌دهم که شما در راه دعوت به حق کشته شدید. (مجلسی،1404ق، ج98،ص341.)

با توجه به فراز یاد شده از زیارت می‌توان گفت: حکمت این که خداوند این یاران را برای امام(ع) برگزیده، «ربانی» بودن آنان است. «ربّانى» دانشمندی است كه در دین و دانش راسخ است.( ابن منظور،1414ق،ج1، ص 404) کسی که در عالی ترین درجات علمی باشد و به آنچه می‌داند عمل کند.( طبرسی،1372، ج‏3، ص: 306) چنین افرادی که علم را با عمل در هم آمیخته اند، همه چیزشان برای خداست و دیگر ترس در نگاه آنان بی معناست. نگاه توحیدی آدمی را به ایمان کامل می‌رساند و از او استقامتی می‌سازد که حاضر است بارها کشته و زنده شود و در راه خدا مقاومت کند. چنانکه در شب عاشورا وقتی امام حسین به یارانش اجازه داد تا کربلا را ترک کنند، چندتن برخاسته و بر استقامت و مقاومت خود پای فشردند از جمله مسلم بن عوسجه گفت: آیا ما تو را تنها بگذاریم در آن صورت در ادای حقت چه عذری نزد خدا داریم ؟ به خدا قسم خواهم جنگید و نیزه ام را در سینه هایشان خود خواهم کرد و تا قبضه شمشیر در دستم است بر آنها خواهم زد و اگر سلاحی برایم نماند که با آن بجنگم به سویشان سنگر پرتاب خواهم کرد، قسم به خدا تو را رها نمی کنیم تا خدا بداند حرمت رسولش را در نبود او پاس داشته ایم. به خدا اگر میدانستم کشته می‌شوم و بعد زنده می‌شوم و باز سوزانده می‌شوم وسپس زنده می‌شوم و باز کشته می‌شوم و بعد پراکنده می‌شوم و هفتاد بار چنین می‌شد، باز از تو جدا نمی شدم تا همراه تو مرگ را دریابیم. پس چگونه این کار را نکنم که تنها یک کشتن است و بعد از آن کرامتی که هرگز به پایان نمی رسد. زهیر بن قین (ره ) نیزبرخاست و مشابه سخنان مسلم را بر زبان آورد.(مفید،1414ق، ج2، ص91)

ولایت شناسی

یکی دیگر از مهمترین شاخص های الگوی مقاومت اسلامی، ولایت شناسی است که از نبوت آغاز و درادامه به امامت رسیده و در زمان غیبت به ولایت فقیه ختم می‌شود.

خداوند متعال به افراد با ایمان دستور می‌دهد هنگام رویارویی با دشمنان استقامت ورزند و در ادامه به آنان دستور می‌دهد از رهبر الهی خودشان پیروی کنند:« يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ»(انفال، 45و46)

روشن است که اطاعتی که در آیه آمده، بدون شناخت، امکان پذیر نیست.علاوه بر آیه یاد شده خداوند در آیات فراوان دیگری نیز به اهل ایمان دستور داده است که از دستورات رسول الله سرپیچی نکنند و از او اطاعت کنند.( رک: آل‏عمران : 32 و 132 ؛ نساء : 13، 59، 64، 69، 80 ؛ مائدة : 92،أنفال : 1 و20؛ طه:90؛ نور:54و56 و...)

پیامبر شناسی بدون امام شناسی، ناقص است. ولایت مداری و پیروی بی چون و چرا از فرامین امام زمان، از ويژگيهايي بود که در تک تک ياران امام حسين موج می‌زد و آنچه ايشان را از سايرین ممتاز نموده و بدين فوز بزرگ رسانده است، معرفت به مقام امامت و ولايت و عشق و ارادت فزاينده به امام حسين عليه‏السلام بوده است.

عشق و وفادارى حضرت ابوالفضل‏(عليه‌السلام) به امام زمانش به حدّى بوى كه وقتي شب عاشورا، امام حسين (علیه‌السلام) به همراهانش اجازه بازگشت به شهر و ديارشان را داد حضرت عباس اولين كسي بود که به امام حسين گفت: به خدا سوگند هرگز از تو جدا نمى‏شويم! جانمان فداى جانت! با حنجره‏ها و حلقوم‏ها و دست‏ها و چهره‏هاى خون‏آلود از تو حمايت مى‏كنيم و هرگاه كشته شويم، به عهد خويش و آنچه بر عهده ماست وفا كرده‏ايم. و ساير اصحاب نيز چنين گفتند. (مفید، همان) برابر فراز یاد شده، حضرت عباس(ع) دفاع از امام زمان خودش را وظیفه ای می‌داند که بر عهده دارد و لازم است به آن عمل کند. در زيارت حضرت عباس‏بن‏على‏(عليه‌السلام) نيز آمده است:« أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ» ؛ اين فقره از زيارت شاهد ديگري بر اطاعت و تسليم و تصديق حضرت ابوالفضل‏(عليه‌السلام) نسبت به امام زمان خودش و عشق و علاقه ویژه به آن حضرت است.

يكي ديگر از ياران امام حسين(علیه‌السلام) عابس بود که در مقام وفاداری به امام زمان خودش چنین گفت:« به خدا قسم در روی زمین، هیچ کس برای من از شما عزیزتر و دوست داشتنی تر نیست. نه از افراد نزدیک و نه افراد دور»( امین، 1996م، ص130)

معاد باوری

بین معادباوری و افزایش استقامت نیز رابطه مستقیمی وجود دارد. از نگاه قرآن کریم، تنها کسانی می‌توانند به خوبی در راه خدا مقاومت کنند که به روز جزا ایمان داشته باشند و بدانند که زندگانی دنیا، زودگذر و فانی است. اینان، حاضرند برای رسیدن به حیات و راحتی جاودانه چند روزی استقامت کنند ولی کسانی که به روز جزا ایمان نداشته و تنها زندگی دنیا را می‌بینند، به خاطر علاقه وافر به دنیا، حاضر نیستند در برابر دشمنان استقامت کنند.

استقامت مداران، ربانی و استقامت نداران، غیر ربانی هستند. قرآن کریم در آیات 146 به بعد سوره آل عمران به دنبال بیان حوادث احد، شجاعت و ايمان و استقامت مجاهدان و ياران پيامبران گذشته را به مسلمانان یاد آوری کرده می‌فرماید: وَ كَأَيِّن مِّن نَّبىِّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابهَمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَكاَنُواْ وَ اللَّهُ يحُبُّ الصَّابرِينَ*وَ مَا كاَنَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُواْ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فىِ أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصرُنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ(آل عمران،147)

این آیات بیانگر حال «افراد ربّانی» است. آنان به يارى پيامبران برخاستند و از تلفات سنگين و جراحات سخت و مشكلات طاقتفرسايى كه در راه خدا ديدند هرگز سست و ناتوان نشدند، آنها در مقابل دشمن هيچگاه تضرع و زارى و خضوع و كرنش نكردند و تسليم نشدند بديهى است خداوند هم چنين افرادى را دوست دارد كه دست از مقاومت بر نمى‏دارند آنها به هنگامى كه احيانا بر اثر اشتباهات يا سستيها، يا لغزشهايى گرفتار مشكلاتى در برابر دشمن مى‏شدند به جاى اينكه ميدان را به او بسپارند و يا تسليم شوند و يا فكر ارتداد و بازگشت به كفر در مغز آنها پيدا شود، روى به درگاه خدا مى‏آوردند و ضمن تقاضاى عفو و بخشش از گناهان خود از پيشگاه خداوند تقاضاى صبر و استقامت و پايمردى مى‏كردند و مى‏گفتند:" رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ. نتیجه چنین باوری، بهترین ثواب دنیا و آخرت است: فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ.

آیه 77 سوره نساء نیز از آیاتی است که بر ارتباط مستقیم بین مقاومت اسلامی و معاد باوری دلالت دارد. برابر این آیه برخی از افراد ترسو، در برابر فرمان جهاد مقاومت کرده و می‌گویند:کاش دستور جهاد به تأخیر افتد. علت چنین ترسی ضعف در معاد باوری است از این رو خداوند در پاسخ آنان می‌فرماید قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً؛ بگو: سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است! و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شكافِ هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد!

یکی از دلایل استقامت مثال زدنی یاران امام حسین(ع) اوج معاد باوری آنان بود.

بررسی سخنان و رجزهای یاران امام حسین(ع) در جریان عاشورا، بهترین شاهد برای ادعای فوق است. به عنوان نمونه سعيد بن عبدالله حنفي در شب عاشورا به امام حسین گفت: «والله اگر بدانم کشته مي‏شوم سپس زنده گرديده [زنده] زنده سوزانده مي‏شوم و سپس تکه تکه مي‏گردم و اين عمل هفتاد بار انجام مي‏شود، از شما جدا نمي‏شوم تا در کنار شما با مرگم خدا را ملاقات کنم.» . دیگر یاران امام نیز سخنان مشابهی گفتند.( مفید،1414ق، ج‏2 ص 91 /مجلسی،1404ق،  ج‏44 ص 393)

ابو ثمامه صائدی ( عمروبن عبدالله) و استقامت مثال زدنی او در راه خدا، به خاطر معاد باوری وی بود. در روز عاشورا وقتی دید یاران حضرت در حال کم شدن هستند به امام (علیه‌السلام) عرض کرد ؛ یا ابا عبدالله ـ جانم فدایت این مردم را می‌بینم که به تو نزدیک شده اند و تا من کشته نشوم نباید تو کشته شوی. دوست دارم این نماز ظهر را که وقت آن نزدیک است خوانده باشم سپس به لقای پروردگار برسم.( طبری، 1387ق، ج 5، ص439)

 

بصيرت

بصیرت برگرفته از ريشه عربى «ب- ص- ر» است.( ابن منظور، 1414ق، ج 2، ص 418- 419) و غالباً در برابر بينايى حسى و ظاهرى، به معناى بينايى قلبى و شهودى به کار می‌رود.‏ مهمترین كاربرد معنايى بصيرت در قرآن کریم، بينش، آگاهى، هوشيارى و زيركى، روشندلى و چشم خِرَد و داشتن يقين و اطمينان است(مکارم شیرازی،1377، ج 1، ص 155) وقتی کسی با چشم سرش چیزی را ببیند، به آن یقین و اطمینان خاصی پیدا می‌کند و دیگر هیچ تردیدی در باره آن به خودش راه نمی‌دهد، دیدن قلبی نیز همین گونه است. شخص بصیر، در ایمان، اعتقاد و راهی که برگزیده هیچ تردیدی به خودش راه نداده و ثابت قدم و استوار است. با توجه به این ویژگی است که خداوند در باره مومنان با بصیرت و ایمان آورندگان حقیقی می‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات، 15)؛ مومنان واقعى تنها كسانى اند كه به خدا و رسولش ايمان آورده سپس هرگز شك و ترديدى به خود راه ندادند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند اينان راستگو هستند.

اهميت بصيرت در دين به قدري است که در روايات متعددي ائمه به ما آموخته اند که از خداوند طلب بصيرت در دين کنيم؛ به عنوان نمونه در دعايي به نقل از امام صادق(علیه‌السلام) که تعقيب نماز مغرب و صبح است مي‌خوانيم:« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي...»(راوندی، 1407ق، ص196)

شهيدان كربلا نمونه ارزشمند دين داران بابصيرتند. بى ترديد در زمان قيام امام حسين(علیه‌السلام) صدها هزار نفر ادعاى مسلمانى داشتند و از قيام حضرت نيز با خبر بودند. ولی اين هنر كربلاييان بود كه با لبيك به نداى مظلوميت سالار شهيدان، بصيرت خويش را در ميدان عمل نشان دادند

امام صادق (علیه‌السلام) در وصف عبّاس مي‌فرمايد: «كـانَ عـَمُّنـَا الْعـَبـّاسَ نـافـِذَ البـَصـيـرَةِ، صـَلْبَ الاْ يـمانِ، جاهَدَ مَعَ اءَبي عَبْدِاللّهِ(علیه‌السلام) وَاءَبْلي بَلاءً حَسَنا وَمَضي شَهيدا»(گروهی از نویسندگان، 1383، ص583) عـموي ما عباس (علیه‌السلام) ديده‌ای تيزبين و ايماني استوار داشت. همراه حسين (علیه‌السلام) جهاد كرد و از امتحان سرافراز بيرون شد و سرانجام به شهادت رسيد.

در يكي از زيارتنامه ‏هاي آن حضرت نيز بر اين «بصيرت» و اقتدا به شايستگان اشاره شده است «شهادت مي‏دهم كه تو با بصيرت در كار و راه خويش رفتي و شهيد شدي و به صالحان اقتدا كردي»(طوسی، 1365، ج6، ص65)

علاوه بر قمر بنی هاشم، هلال بن نافع، عابس بن شبيب و برير، شماری از یاران امام حسین(علیه‌السلام) نمونه های دیگری از یاران امام (عليه‌السلام) هستند که بصیرت خودشان را نشان دادند. هلال بن نافع، شب عاشورا پس از سخنان امام حسين‏(عليه‌السلام) برخاست و گفت: وَ اللَّهِ مَا كَرِهْنَا لِقَاءَ رَبِّنَا وَ إِنَّا عَلَى نِيَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِي مَنْ وَالاكَ وَ نُعَادِي مَنْ عَادَاكَ؛( مجلسی،1404ق،  ج‏44، ص 381) به خدا قسم، ما ملاقات با پروردگار خودمان(شهادت) را ناخوش نداریم. همانا بر انگيزه‏ها و بينش‏هاى خويش پايداريم. دوست کسی که دوست تو باشد و دشمن کسي که دشمن تو باشد هستيم.

عابس بن شبيب نيز وقتى كه خدمت امام حسين‏(عليه‌السلام) رسيد، گفت: السلام عليك يا ابا عبد الله اشهد الله اني علي هداک و هدي ابيک (امین، 1996م، ص130) سلام بر تو اى اباعبداللَّه، خدا را گواه مى‏گيرم كه من بر آيين تو و پدرت هستم! برير به هنگام گفتگو با سپاه دشمن مى‏گويد:

الحمدللَّه الذى زادنى فيكم بصيرة؛ سپاس خداى را كه بصيرت و شناخت مرا درباره شما فزون ساخت.( مجلسی،1404ق،  ج 45، ص 5)

شاخص های گرایشی و عاطفی

آرامش

یکی از مهمترین شاخص های الگوهای مقاومت در قرآن کریم، آرامش کامل آنهاست. « اِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلاٰئِكَةُ اَلّا تَخافوا و لا تَحزَنوا و اَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی كُنتُم توعَدون » (فصلت، 30) از نگاه افراد با ایمان، همه انسان ها در حال آزمایش هستند و سختی های مالی، جانی و... همگی امتحان الهی هستند که آدمی با یاد خدا می‌تواند در برابر سختی ها استقامت ورزد چنانکه خداوند می‌فرماید: « قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم و به استقامت‏كنندگان بشارت ده! آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: «ما از آنِ خدائيم و به سوى او بازمى‏گرديم! اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدايت‏يافتگانند! (بقره، 155-157)»

آیه 18 سوره فتح نیز به رابطه بین استقامت و آرامش، اشاره دارد. آیه فوق در باره صلح حدیبیّه و مسلمانانی است که تصمیم داشتند تا پای جان در کنار رسول الله ایستادگی کنند: لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تحَتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فىِ قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهْمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا؛خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مى‏دانست از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود.

با بررسی سیره امام حسین(ع) و یاران باوفایشان در می‌یابیم هر چه جبهه جهاد سخت تر و مقاومت دشوار تر می‌شد، بر آرامش آنها افزوده می‌شد. امام جواد(ع) حالات سيدالشهداء را از امام زين‏العابدين(ع) اين چنين بيان مى‏دارد كه: چون کار بر امام حسین (علیه‌السلام) سخت شد، دیدند که او و برخی از یاران وفادارش بر خلاف دیگران هستند. دیگران هر چه کار دشوار تر می‌شود رنگ آنان پریده شده و دلهایشان می‌لرزد و می‌ترسند اما آن حضرت و بعضی از خواص یاران او رنگشان بر افروخته تر و بدنشان آرام و دلهایشان مطمئن تر می‌شد از این رو به یکدیگر می‌گفتند: او را ببینید که از مرگ هیچ بیم و هراسی ندارد.( مجلسی،1404ق، ج6، ص154)

همچنین در حالات آن امام پس از شهادت عزيزانش مى‏خوانيم: فردى را نديدم كه فرزند و اهل‏بيت و يارانش كشته شده باشند اما همانند حسين(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد. (مجلسی،1404ق، ج45، ص50)

آرامش یاد شده به شخص امام اختصاص نداشت بلکه اهل بیت و یاران باوفایش نیز چنین بودند به عنوان نمونه وقتی امام حسين(ع) در مسير خويش به كربلا به منزل «ثعلبيه‏» رسيد مقدارى خوابيدند پس از بیدار شدن خوابى را نقل كردند كه: خبر از شهادت خود و يارانش مى‏داد. حضرت على اكبر گفت: «افلسنا على الحق؟» آيا ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمود: بلى بر حق هستيم; سوگند به خدايى كه بازگشت‏بندگان بسوى اوست، على اكبر گفت: «اذن لانبالى بالموت‏» پس از مرگ هراسی نداريم.( مجلسی،1404ق، ج44، ص367)

شجاعت

شجاعت و شهامت مهمترين كليد پيروزى و اساسى‏ترين پايه سربلندى و عظمت انسانهاست، نه تنها در ميدان جنگ كه در ميدانهاى سياست و اجتماع وحتى مباحث علمى، شجاعت نقش كليدى را دارد، و به همين دليل علماى اخلاق، شجاعت‏ را يكى از اركان چهارگانه فضايل بر شمرده اند.

علمای اخلاق شجاعت را به شجاعت جسمی و روحی تقسیم کرده اند و در روایات؛ شجاع ترین مردم کسی شمرده شده که بر هوای نفسش غلبه کند(صدوق،1413ق، ج4، ص394)

امام حسين (عليه‌السلام) بهترين الگوي شجاعت بود. در بررسی زندگی آن حضرت در می‌یابیم شجاعت آن حضرت از همان دوران کودکی مشهود بود و گاه مورد تعجب دیگران قرار می‌گرفت. به عنوان نمونه در یکی‌ از روزهای جمعه‌ ابابکر بالای‌ منبر پیامبر (ص) نشسته ‌بود و خطبه‌ می‌خواند. حضرت‌ اباعبدالله وارد مسجد مدینه‌ شدند و شجاعانه‌ به ‌ابوبکر فرمود: « هَذَا مِنْبَرُ أَبِي لَا مِنْبَرُ أَبِيكَ»( محدث نوری، 1408ق، ج15، ص165) این منبر پدر من است نه منبر پدر تو. بیان‌ این‌ واقعیت‌، در فضای‌ آن‌ روز مدینه‌، بسیار تکان‌ دهنده‌ بود. به گونه ای که ابوبکر ناراحت‌ و گریان شد و اعتراف‌ کرد و گفت: راست‌ گفتی‌ این‌ منبر پدر توست‌، نه‌ منبرپدرمن‌.

گویا گریه ابابکر بدان دلیل بود که فهمیده بود که مقصود امام حسین(ع) اثبات اولویت خاندان نبوی برای جانشینی است. آن حضرت در دوران جوانی و در برابر دیگر حاکمان نیز همواره شجاعانه از حق دفاع می‌کرد که برخورد آن حضرت با معاویه و ایستادگی در برابر یزید(رک: مجلسی،1404ق،، ج44، ص324) نمونه های بارزی از شجاعت ایشان است. اوج شجاعت امام حسین (ع) را می‌توان در کربلا و در روز عاشورا مشاهده کرد.

ابن شهر آشوب مي‌نويسد: امام حسين عليه السلام آن‌چنان مشغول كارزار بود که غير از مجروحين تعداد- 1950- نفر از لشكر كفر را به دوزخ فرستاد! عمر بن سعد كه با اين منظره مواجه شد به لشكر خود گفت: واى بر شما! آيا ميدانيد با چه كسى مقاتله ميكنيد! ِ او فرزند على بن ابى طالب، كشنده عرب است. پس بايد از هر طرف بر او حمله كنيد! تيراندازان كه تعداد آنان چهار هزار نفر بود آن امام مظلوم را هدف تير قرار دادند....( مجلسی،1404ق،  ج‏45، ص: 51)

حمید بن مسلم گوید، هر گز ندیدم شخصی بی یار و یاور و تنها مانده ای که فرزندان، اهل بیت و یاران او کشته شده باشد در همین حال دارای این قوت قلب و خود نگهداری باشد، دشمن بر امام حمله می‌کرد و حضرت آنان را از چپ و راست فراری می‌داد چنانکه گله بزان از مقابل گرگی که به آنها حمله کرده است فرار می‌کنند. شمر که چنین دید سواران را به کمک پیادگان فراخواند تا پیادگان مقاومت کنند و فرار نکنند. و به کمان داران دستور داد امام را تیرباران کنند...( مفید،1414ق، ج‏2، ص: 111).

شجاعت یاد شده به امام حسین (ع) اختصاص نداشت. ياران عاشورايي آن حضرت نیز در کلاس امام حسين نشسته و از بهترين مصداقهاي اين آيه قرآن کريم بودند: وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً؛( احزاب، 22)

 ياران امام‏حسين‏(عليه‌السلام) به عشق شهادت مى‏جنگيدند، از مرگ هراسى نداشتند و در برابر دشمن سست نمى‏شدند.

وهمچنین آنان بهترين مصداق اين آيه شريفه بودند: الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏؛ (آل‏عمران، ‏173)

رشادتى كه حضرت مسلم‏بن‏عقيل در كوفه از خود نشان داد، (مفید،1414ق،ص 399) يا شجاعت و شهامتى كه ابوالفضل العباس‏(عليه‌السلام) و حضرت قاسم و ديگران از خود به نمايش گذاشتند، بيانگر آن است كه آنان از شجاع‏ترين انسانها بودند.

شعار آنان در برابر کوفيان اين آيه قرآن کريم بود: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ؛( توبه، 52)

يکي از بهترين مصادیق شجاعت عاشوراییان، حضرت عباس (عليه‌السلام) بود که شجاعت او بين مردم زبانزد بود و اصولا امام علي (عليه‌السلام) عباس را براي روز عاشورا انتخاب کرده بود.(رک: محمدی،1395، ص184) شجاعت و دلاوري عباس به گونه‌ای بود که لشکر دشمن مي‌دانست به هيچ وجه قادر به رويارويي با اين زاده علي مرتضي نيستند از اين رو پشت نخل‌ها کمين کردند و پس از بريدن دستان حضرت عباس او را به شهادت رساندند.(همان، 186)

يكى ديگر از الگوهاي شجاعت در لشکر امام حسين(علیه‌السلام)، «عابس» است که شجاعت روحي و جسمي را در خود جمع کرده بود. او از يـاران بـاوفـاى امـام حـسـيـن (علیه‌السلام) و بـه قـولى از خاصّان امام على (علیه‌السلام) بـود. عـابـس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب زنده داران شيعه بـود. بـه گـفـتـه بـرخى از معاصرين، هنگامى كه امام حسين (علیه‌السلام) مى خواست نـمـاز ظـهـر عـاشـورا را اقامه كند وى نيز مقابل آن حضرت ايستاد و بدن برهنه خويش را سپر تيرهاى بلا ساخت. او شيرمردى است كه وارد ميدان شد و مردانه گفت: «الارجل, الارجل؛ آيا مردى نيست, آيا مردى نيست به مصاف با من بيايد» ولي كسى را ياراى پاسخ گفتنش نبود

ربـيـع بـن تـمـيم هَمْدانى، از سران سپاه يزيد مى گويد: «چون عابس را ديدم، شناختم؛ زيـرا او را در جـنـگ‌ها ديـده بودم. فرياد زدم، اى مردم ! اين شخص، شير شيران است او فـرزنـد ابـى شـبـيـب است. هيچ كس از شما سوى وى نرود. عابس مكرّر فرياد مى زد، آيا مـردى وجـود نـدارد كـه بـا مـردى مبارزه كند؟ كسى به ميدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد سـنـگ بـارانـش كنيد. عابس چون ديد از هر طرف به سويش سنگ پرتاب مى شود، زره از تـن بيرون آورد و كلاهخود از سر افكند و بر آنها حمله كرد. به خدا قسم ديدم او بيش از دويـسـت تـن را هلاک كـرد. سـرانـجـام در قـلب مـيـدان و مـحـاصـره دشـمـن به درجه شهادت نـايل گشت. سر او را در دست چند نفر ديدم كه هر كدام ادعا مى كرد وى، او را كشته است. عـمـر سـعـد گـفـت: مشاجره نكنيد. هيچ كس نمى توانست يك تنه عابس را بكشد. شما همگى تـوانـسـتـيـد بـا هـم او را بـكـشـيـد. بـا ايـن سـخـن، نـزاع و كـشـمـكـش آنـهـا خـاتمه يافت. (محلاتی،1386، ص244)

توكّل‏

توكّل بر خداوند، یکی از کلیدهای اصلی و رموز استقامت وپايدارى در برابر سختى‏ها است؛ که در چند آیه قرآن به آن اشاره شده است. از نگاه قرآن، همه مومنان وظیفه دارند در مشکلات بر خداوند تکیه و بر او توکل کنند. خداوند می‌فرماید: «الَّذينَ قالَ لَهُم النَّاسُ إنّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادهُم إِيمانًا و قَالوا حَسبُنا اللّهُ و نِعمَ‏الوَكِيل»( آل عمران، 173)

برابر شأن نزول آيه، وقتی رسول الله (ص)آهنگ جنگ بدر كرد، منافقان مسلمانان را از حرکت باز داشته و از کافران می‌ترساندند.مسلمانان نه تنها نترسيدند، بلكه بر ايمانشان افزوده شد و گفتند: خدا ما را بس است و او نيكو وكيلى است‏( ابوالفتوح رازی، 1375، ج 5، ص 165 و 166) از این روست که آيه 173 آل عمران را «آيه توكّل» گويند.( حلی، 1407ق، ص 198) آیات 121تا123سوره آل عمران نیز بر رابطه توکل و استقامت دلالت دارد. مفسران شان نزول این آیات را مربوط به جنگ احد می‌دانند(طبرسی، 1372، ج2، ص 824)

 وقتی رسول اعظم، یارانش را برای حرکت به سوی جهاد آماده می‌کرد، عده ای تصميم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند) ولی خداوند به آنها كمك كرد و از اين فكر ناصواب بازگشتند.از این رو خداوند در آیه 122 تأکید می‌کند که افراد باايمان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند. آیه 123 با یاد آوری نبرد بدر و یاری خداوند در باره افراد با ایمان، آنان را به استقامت تشویق می‌کند.

آیات چهارم تا ششم سوره ممتحنه در باره الگوهای مقاومت یعنی حضرت ابراهیم و ابراهیمیان است و بر توکل این افراد تأکید دارد. چنانکه در آیه چهارم شعار آنان را اینگونه نقل می‌کند. رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ؛پروردگارا! بر تو توكل كرديم، و به سوى تو بازگشتيم، و بازگشت به سوى توست.

اوج توکل امام حسین (علیه‌السلام) و یارانشان را می‌توان در قیام آن حضرت دید. امام حسین گرچه به استناد نامه های کوفیان مبنی بر بیعت و حمایت، به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکلش به خداوند متعال بود. به همین جهت، وقتی میان راه، خبر بی وفایی مردم را شنید تصمیمش عوض نشد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا راه خود را ادامه داد

هنگامی که امام با عبدالله بن مطیع مواجه شد که از سوی عراق می‌آمد، او پس از سلام علت حرکتش به سمت کوفه را پرسید. امام حسین(ع) فرمودند: اهل کوفه برایم نامه‌ها نوشته و از من خواسته‌اند که به آنجا بروم؛ «عبدالله بن مطیع» ملتمسانه از امام حسین(ع) درخواست کرد که راهی کوفه نشود زیرا قطعا شهید خواهد شد. امام این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: «قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(توبه/ ۵۱) بگو جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی‌رسد او سرپرست ماست و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و سپس به راهش ادامه داد.(دینوری، 1371، ص264)

حتی توکل آن حضرت، بر یاران همراه هم نبود. از این رو، در شب عاشورا از آنان خواست که هر که می‌خواهد برگردد. صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام آن حضرت توکل خودش بر خداوند را در دعا اینگونه بیان کرد: اللهمَّ انتَ ثِقَتی فی کُلّ کَربٍ و انتَ رَجائی فی کلّ شِدةٍ و انتَ لی فی کُلِّ اَمرٍ نَزَلَ بی ثِقَة و عُدة(مفید، 1414ق، ج 2، ص 96)

ذلت ناپذیری

از نگاه اسلام، همه عزت از آنِ خداست: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا(یونس،65)از این رو مؤمنان استقامت مدار و مقاومان عزت شعار، نیک می‌دانند «كسى كه خواهان عزّت است بايد از خدا بخواهد چرا كه تمام عزّت براى خداست سخنان پاكيزه به سوى او صعود مى‏كند، و عمل صالح را بالا مى‏برد و آنها كه نقشه‏هاى بد مى‏كشند، عذاب سختى براى آنهاست و مكر و تلاش افسادگرانه آنان نابود مى‏شود و به جايى نمى‏رسد. (رک: فاطر، 10)

به نوشته مفسران،( مکارم شیرازی و دیگران،1375، ج‏18، ص: 193) آیه فوق در پاسخ افراد ترسویی نازل شده که به جای استقامت در مسیر اسلام، به پیامبر اکرم می‌گفتند، اگر هدايت را با تو پذيرا شويم دشمنان نيرومند ما را از اين سرزمين مى‏ربايند" (قصص- 57) اینان عزت را در صلح با کافران و همراهی با آنان می‌دانستند ولی خداوند تأکید می‌کند که عزت خواهان باید از خداوند بخواهند.

عزت در اصل آن حالتى است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مى‏سازد، به زمينهاى صلب و محكم نيز به همين جهت عزاز مى‏گويند.( راغب،1412ق، ص: 564)

از آنچه گذشت روشن می‌شود، یکی از شاخصه های اصلی الگوهای مقاومت، عزت مندی و ذلت ناپذیری و این مطلب صریح قرآن است: فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ (محمد:3)

اوج عزت مداری و ذلت ناپذیری در سیدالشهدا(ع) و یاران وفادارش نمود یافت. آن حضرت در یکی از سخنرانیهایش در عاشورا فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ .» (ابن طاووس، 1348، ص97) آگاه باشید که فرومایه، فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم. خداوند نمی پذیرد که ما خوار شویم و رسول خدا (ص) و مومنان نیز زبونی ما را نمی پسندند. همچینن دامنهای پاک ( که ما پرورش داده ) به ما اجازه ذلت پذیری را نمی دهند. شعارهای «الموت خیر من رکوب العاری» و «فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما»(همان) نمونه های دیگری از عزت مداری و ذلت ناپذیری حسینیان است.

اميدوارى‏

یکی دیگر از عوامل استقامت، امیدواری است. افراد نا امید، در دنیا نیز در غالب موارد شکست می‌خورند ولی افرادی که امیدوار هستند، در پی رسیدن به آمال خود تلاش کرده و استقامت می‌ورزند تا به اهداف والایشان برسند. از نگاه قرآن کریم نیز اميد به پاداش و نصرت الهى، سبب تقويت روحيّه و ايستادگى در برابر دشمنان می‌گردد:

و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج مى‏بينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مى‏بينند ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند و خداوند، دانا و حكيم است.( نساء، 104) در این آیه خداوند به مومنان يادآورى می‌کند که در سختی ها و جنگ ها، دشمنان نیز همانند شما درد دارند ولی شما امیدی دارید که آنان ندارند و امیدواری یاد شده باعث استقامت مومنان وسست نشدن آنان می‌شود.(رک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، 1389،ج3، ص 205)

جوانه های استقامت افزای امید و نمادهای مقاومت ساز آرامش، در کربلا به خوبی نمود داشت. دعاهای امام حسین(ع) در سخت ترین لحظات نیز مملو از امید بود. امام زین العابدین (علیه‌السلام) فرمود که چون صبح روز عاشورا سپاهیان کوفه به خیام امام شهیدان(ع) حمله کردند، آن حضرت دستها را بلند کرد و گفت: خدایا تو در همه مشکلات پناهگاه منی و در هر سخن امید من هستی و در هر امر سختی ها که بر من نازل می‌شود تو پناه و یاورم هستی...خدایا تو در هر نعمتی ولی و سرپرست منی و صاحب هر نیکی تویی و آخرین حد امید و رغبت و نهایت ارزوها تویی.( مفید،1414ق،ج‏2، ص، 96)

نکته جالب توجه این است که امیدواری در سخت ترین لحظات مقاومت، درسی بود که امام حسین به یاران خود نیز می‌آموخت. در آخرین ساعات عمر آن امام، هنگامی که سپاهیان دشمن، آن حضرت را محاصره کرده بودند.، یکی از فرزندان خردسال امام حسن (ع) که عبدالله نام داشت، دوان دوان از میان اهلبیت بیرون آمد و به سوی امام حرکت کرد. حضرت زینب تلاش کرد شاید بتواند نگاهش دارد . امام حسین فرمود: او را نگهدار. ولی عبدالله خود را از دست عمه رها کرد و به سوی امام حسین (علیه‌السلام) دوید تا نزد حضرت آمد و گفت: به خدا قسم از عموی خود جدا نخواهم شد. ابجر بن کعب با شمشیر به امام حسین (علیه‌السلام) حمله کرد. عبدالله عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر دست او را جدا کرد و همچنان به پوست آویزان بود. پس فریاد زد: یا امّاه.

امام او را گرفت و به خویش چسبانید و فرمود: يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ (مجلسی،1414ق، ج45، ص54)

 ای برادر زاده بر آنچه بر تو می‌رود شکیبایی کن و از خدای خود خیر و صلاح امید داشته باش که او تو را به پدران صالحت ملحق کند.

شاخص های کنشی و رفتاری

عبادت

عبادت خدا یکی دیگر از مهمترین عوامل مهم تقویت روحیه و استقامت در برابر دشمنان خداست. با بررسی قرآن در می‌یابیم، یکی از مهمترین تقاضاهای الگوهای استقامت، یعنی پیامبران از مردم، خداپرستی بوده است.(رک: زخرف، 26؛ أحقاف، 21؛ قمر، 9 ؛ ممتحنة، 4 ؛ جن، 19؛ بينة، 5) از این رو قرآن کریم، پس از اشاره به برخی از نیکان و پیروان پیامبران، بر این نکته تأکید می‌کند که آنان همواره دعا و نیایش کرده و در دعاهایشان از خداوند استقامت می‌طلبیدند به عنوان نمونه در باره طالوت و لشکریانش می‌فرماید: وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ؛ (بقره:250) و چون [طالوت و اهل ايمان‏] براى جنگ با جالوت و سپاهيانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شكيبايى فرو ريز، و گام‏هايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه كافران پيروز گردان»

دعا و عبادات پیامبر اکرم و دیگر ائمه، بخشی جدا ناشدنی از زندگی آنان بود؛ چنانکه ياران امام حسین(ع) نیز الگوهای کاملی برای عابدان استقامت مدار بوند. در شب عاشورا صداى عبادت و نيايش و نماز شب آنان در خيمه‏ها پيچيده بود. در باره آنان نوشته اند: وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ(مجلسی،1404ق،  ج 44، ص 394) ؛( امام حسين (ع) و يارانش) آن شب را به پايان رساندند در صورتي كه ميان خيمه ها به دعا و نماز و تلاوت قرآن و ركوع و سجده، ايستاده و نشسته مشغول بودند و زمزمه داشتند همان گونه که از لانه ی زنبور، زمزمه ای به گوش می‌رسد از خیمه ها نیز زمزمه دعاها به گوش می‌رسید. حضرت عباس يکي از بهترين الگوهاي عاشوراست که به نقل مورخان آثارسجود در پيشاني و سيماي او ديده مي‏شد.(مجلسی،1404ق، ج45، ص306) در زيارت آن حضرت نیز مي‌خوانيم: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ...(طوسی،1365، ج6، ص65)

 چنانکه در زيارت فوق ديده مي‌شود لقب‌هاي «عبدصالح» (بندة شايسته)، المطيع لله (فرمانبردار از خدا) از القاب حضرت عباس است و نشان دهنده کمال ايمان و اخلاص آن حضرت مي‌باشد.

 نمونه ديگر ازاين خدا جویان عاشق: ابو ثمامه صائدی بود که در گرماگرم جهاد، نماز را یاد آوری کرد و وقتی دشمن، پپیشنهاد ترک مخاصمه برای نماز ر ا نپذیرفت. امام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی فرمود: در مقابل حضرت ایستادند و حضرت با نیمی از اصحاب، نماز خوف اقامه کرد[2]

 ظهر عاشورا هنگامى كه سالار شهيدان آخرين نماز عشق را در تيررس تيرهاى دشمن خواند، سعيد خود را سپر حضرت قرار داد و از هر طرف كه تير مى‌آمد به جان مى خريد؛ تا امام حسين نمازش را به اتمام رساند، او پيوسته دشمنان امام حسين(علیه‌السلام) را نفرين مى كرد. تا شربت گوارای شهادت نوشید. پس از شهادتش به غیر از ضربات شمشیر و نیزه هایی که بر او وارد شده بود، سیزده تیر روی بدنش نشسته بود. و اینگونه به دیدار خداوند شتافت.( مجلسی،1404ق،  ج 45، ص 22)

آمادگی رزمی

بدون شک بین استقامت نظامی و آمادگی رزمی، ارتباط مستقیمی وجود دارد و جهاد نظامی، بدون آمادگی رزمی امکان ندارد. آمادگی رزمی در اسلام، به زمان جنگ اختصاص نداشته بلکه در زمان صلح نیز مسلمانان باید همیشه آماده رزم باشند. اهمیت این بحث در اسلام به گونه ای است که گروهى از فقيهان و مفسّران، آمادگى نظامى را واجب عينى‏( فخر رازی، 1413 ق، ج 15، ص 185) و گروهى ديگر، واجب كفايى دانسته‏اند؛( همان، ج 16، ص 72) از اين رو، آمادگى نظامى از نظر وجوب و اهمّيّت در حكم جهاد است.( سید قطب،1400ق، ج 3، ص 1543) دستور صریح قرآن در این باره چنین است: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى‏] و اسبان ورزيده [براى جنگ‏] آماده كنيد تا به وسيله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنانى غير ايشان را كه نمى‏شناسيد، ولى خدا آنان را مى‏شناسد بترسانيد. و هر چه در راه خدا هزينه كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مى‏شود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت»(انفال:60)

با بررسی آیاتی که در باره سیره و روش پیامبر اکرم در قرآن وجود دارد در می‌یابیم آن حضرت نیز همواره بر آمادگی نظامی یارانش اهتمام داشت به عنوان نمونه در آستانه جنگ احد پیامبر اکرم صبحگاهان، از ميان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بيرون رفت(آل‏عمران، 121) و برخی قرآن پژوهان این امر را نشانه اهتمام‏ خاص پيامبر صلى الله عليه و آله به آمادگى نظامى می‌دانند.( هاشمی رفسنجانی و دیگران،1373، ج 3، ص 40)

با بررسی سیره و روش سیدالشهدا و یارانش در می‌یابیم آنان نیز برای جهاد در اوج آمادگی قرار داشتند که در بخش مربوط به شجاعت به نمونه هایی از آن اشاره شد.

صبر

یکی دیگر از مهمترین شاخص های کنشی الگوهای مقاومت، صبر آنان در مواجهه با مشکلات است. بدون صبر عملی، مقاومتی شکل نمی گیرد. رابطه صبر و استقامت آن قدر قوی است که برخی، صبر و استقامت را مترادف می‌دانند درحالی که بین این دو تفاوت وجود دارد. در بررسی کاربردهای استقامت و صبر در قرآن تفاوت این دو در این است که: استقامت به معناى پافشارى و پايدارى در اصل دين و ارزشهاى دينى و عدم انحراف از راه حق به بيراهه‏هاى كفر و شرك و نفاق است كه بيشتر بُعد فكرى و عقيدتى در آن لحاظ شده است و صبر به معناى شكيبايى در برابر سختي هاى اطاعت و دشواري هاى مصائب و عدم تمكين در برابر طغيان‏شهوات است كه بيشتر در مقام عمل متصور است(طریحی، 1375، ج 2، ص، 577.)، افزون بر اين، كاربرد استقامت و صبر در روايات به ‏صورت قسيم يكديگر و به‏صورت دو مفهوم جدا از هم، بر استقلال مفهومى هريك دلالت دارد.(رک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم، 1389، ج‏3، ص: 149)

هر چه باشد، صبر و استقامت ملازم یکدیگرند، خداوند در آخرين آيه از سوره آل‌عمران مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛(آل عمران، 200) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد صبر كنيد و در برابر دشمنان (نيز) صبر و استقامت به خرج دهيد و از مرزهاي خود، مراقبت به عمل آوريد و از خدا بپرهيزيد شايد رستگار شويد.

در اين آيه شريفه چند بار دستور صبر آمده است از جمله: 1- «اصبروا» یعنی استقامت و صبر و ايستادگي در برابر حوادث 2- «صابروا» از "مصابره" (باب مفاعله) به معني صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران و به تعبیر دیگر استقامت گروهي و صبر اجتماعي(مکارم شيرازي و ديگران، 1375ش، ج‏3، ص 234) يعني اگر دشمنان براي ضربه زدن به مسلمانان، اهل صبر هستند، مسلمانان بايد با عزمي راسخ در برابر صبر آنان شکیب بيشتري از خودشان بروز دهند تا پيروز شوند. (ابن عاشور، 1420ق، ج‏3، ص 318. فضل الله، 1419ق، ج‏6، ص 475) مصابره و مقاومت يادشده شامل همه عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي مي‌شود. (صادقی تهرانی، 1365ش، ج‏6، ص 138) و مؤمنان تنها با استقامت امت اسلامی مي‌توانند اين دستور الهي را اجرا کنند. 3- «رابطوا»، و مصدر آن یعنی مرابطه به معني مراقبت از مرزها آمده است. "مرابطه" معني وسيعي دارد كه هرگونه آمادگي براي دفاع از خود و جامعه اسلامي را شامل مي‌شود. این مفهوم نيز اجتماعي و دستوري همگاني است و با استقامت امت اسلام بویژه مجاهدان مي‌توان به مرابطه واقعي رسيد. (ابن عاشور، 1420ق، ج‏3، ص 318) در بعضي از روايات به علماء و دانشمندان نيز "مرابط" گفته شده است. زيرا آن‌ها نگهبانان عقايد و فرهنگ اسلام‌اند؛ در حالي كه مرزداران زميني حافظ مرزهاي جغرافيايي هستند، (طبرسي، 1372، ج‏، ص 17)

از بین خصائص و ویژگیهای سیدالشهدا، صبر آن حضرت به گونه ای بود که در زیارت ناحیه مقدسه می‌خوانیم: «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ»(مجلسی،1404، ج98، ص 239)

سیدالشهدا در بدو حرکت يکي از مهم‌ترین شروط همراهي اصحاب و ياران خود را صبر معرفي مي‌کند. «ایها الناس فمن کان منکم يصبر علي حد السيف و طعن الاَسنة فليقم معنا و إلّا فلينصرف عنا»( قندوزى، 1416 ق. ص406).اي مردم! هر کس که مي‌تواند بر تيزي شمشير و ضربات نیزه‌ها صبر کند با ما قيام کند و گرنه از ميان ما بيرون رود » اين حديث نشان مي‌دهد که همه اصحاب امام در کربلا از صابران ويژه بودند و حتي همراهان خانوادگي ايشان هم اين خصيصه ارزشمند را دارا بودند. به صبر امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش در زیارات نیز اشاره شده است: در یکی از این زیارتها در باره امام حسین (علیه‌السلام) می‌خوانیم: ... وَصَبَرْتَ عَلَى الْأَذى‏ فى‏ جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتّى‏ اَتيكَ الْيَقينُ. و مشابه همین فقره را در باره یاران سید الشهدا نیز می‌خوانیم:...َالسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الصَّابِرُونَ، ...وَصَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذى‏ فى‏ جَنْبِ اللَّهِ(محدث نورى،1408ق، ج10، ص 236. مجلسی،1404ق،  ج97ص 293)

در بین خاندان امام حسین، صبر حضرت زینب مثال زدنی است. ایشان بهترین الگوی صبر برای همه مردان و زنان است. پس از جریان کربلا و اسارت خاندان رسالت، امام سجاد(ع) بسیار ناراحت بود ولی حضرت زینب او را به آرامش فراخواند و روایت ام ایمن را برایش بازگو کرد که برابر آن ام ایمن به نقل از پیامبر اکرم(ص) جریان شهادت را برای حضرت زینب تعریف کرده بود و وقتی دختر امیر مومنان جریان را از پدر گرامیش پرسید، حضرت علی فرمود: دخترم این خبر همان گونه است که‌ام ایمن برایت نقل کرده است گویا تو و دختران اهل تو را در این سرزمین اسیر می‌بینم با حالتی ذلت بار و ترسان، در حالی که می‌ترسید مردم شما را به سرعت از بین ببرند. پس صبر کنید. صبر کنید(مجلسی،1404ق، ج 45، ص183)

نمونه دیگری ‌اي از این موارد، صبر علي‌اكبر در برابر جراحات و تشنگي و صبر امام (علیه‌السلام) در مصيبت علي اكبر (علیه‌السلام) است.

امام حسین (علیه‌السلام) پس از بازگشت حضرت علي‌اكبر از مبارزه اوليه و در پاسخ به طلب آب فرمود: «پسر عزیزم شکیبا باش. جدت با کاسه‌ی پر، تو را سیراب می‌کند.» علی‌اکبر بازگشت و باز جنگید ... سپس، خود به شهادت رسید. درود خدا بر او باد!»( سيد ابن طاوس، 1348 ‏، ص113)

نتایج پژوهش:

همانگونه که امام حسین(ع) الگوی مقاومت است، یاران آن حضرت نیز چنین‌اند.

شاخص های الگوی مقاومت به سه دسته بینشی، گرایشی و کنشی تقسیم می‌شود.

اصول دین یعنی، توحید، نبوت (و امامت) و معاد مهمترین شاخص های بینشی الگوهای مقاومت هستند.

باور مندی به اصول دین، بدون بصیرت ناکافی است.

الگوهای مقاومت حسینی، دارای والاترین خصال اخلاقی بودند.

در بین شاخص های کنشی، رابطه بنده با خدا، آمادگی رزمی و صبر از دیگر شاخص ها مهمترند.

 

منابع

قرآن کریم

ابن عاشور، التحریر والتنویر، (1420ق) بیروت:موسسه التاریخ العربی،

ابن عربی، محمدبن علی، الفتوحات المکیة، بی تا، بیروت: دارصادر

ابن منظور، لسان العرب، (1414 ق) دار صادر، بيروت، چاپ سوم.

ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان، به كوشش ياحقى و ناصح، اوّل، مشهد، آستان قدس رضوى، 1375 ش.

امین، محسن، لواعج الاشجان فی مقتل الحسین علیه السلام، بیروت، دار الامیر للثقافة،1996م

بحرانى، سيد هاشم،البرهان فى تفسير القرآن، اول، قم، مؤسسة البعثة، 1415 ق.

جوهری، اسماعيل بن حماد،الصحاح تاج اللغة و صحاح‏العربيه، به كوشش عبدالغفور العطارى، اول، قاهرة، 1376 ق.

حلّى،نهج‏الحق و كشف الصدق، به كوشش عين الله الحسنى ارموى، اوّل، قم، دارالهجرة، 1407 ق.

دهخدا و دیگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت‏نامه و دانشگاه تهران، 1373 ش.

دینوری، احمد بن داود،أخبار الطوال، تهران، نشر نی، 1371ش.

راغب اصفهانى حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم‏‘ الدار الشامية - دمشق‏‘بيروت، چاپ اول، 1412 ق.

راوندى، قطب الدين، الدعوات، يك جلد، انتشارات مدرسه امام مهدى (عج) قم، 1407 هجرى قمرى

زبيدى حنفى، تاج‏العروس من جواهر القاموس، به كوشش على شيرى، اول، بيروت، دارالفكر، 1414 ق.

سید قطب، فى ظلال القرآن، قاهره، دارالشروق، 1400 ق.

سيد بن طاوس، على بن موسى، اللهوف، يك جلد، انتشارات جهان تهران، 1348 هجرى شمسى

شفیعی نیا، احمد، 1432ق، فقه المقاومة، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة

صادقی تهرانی، محمد، الفرقان، (1365ش) تهران، فرهنگ اسلامی.

صدوق، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 هجرى قمرى

طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى‏تفسيرالقرآن، سوم، بيروت، اعلمى، افست، قم، انتشارات‏اسلامى، 1393 ق.

طبرسى فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو - تهران، چاپ سوم، 1372 ش.

طبری، محمد بن جریر، تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري، بیروت، دار التراث،چاپ دوم، 1387ق

طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، (1375) تهران: كتابفروشى مرتضوى‏ .

طوسى، التهذيب، 10 جلد، دار الكتب الإسلاميه تهران، 1365 هجرى شمسى

عروسى حويزى،تفسير نورالثقلين، به كوشش رسولى محلاتى، چهارم، اسماعيليان، 1373 ش.

عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغويه، اول، قم، انتشارات اسلامى، 1412 ق.

عمید،حسن، فرهنگ لغت، چاپ اول، تهران، امیر کبیر، 1342

عیاشی، محمد بن‏مسعود، تفسير العياشى، به كوشش رسولى محلاتى، تهران، المكتبة العلمية الاسلامية، [بى‏تا].

فخر رازى، التفسير الكبير، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1413 ق.

فضل الله، سید محمد حسین، من وحی القرآن، (1419ق) بیروت، دار الملاک.

قندوزى، ینابیع الموده، به كوشش على جمال اشرف، تهران، اسوه، 1416 ق.

قيصرى،شرح فصوص الحكم، به كوشش آشتيانى، اول، تهران، علمى و فرهنگى، 1375 ش.

گروهی از نویسندگان، موسوعة الامام الحسین، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، 1383

مجلسى، بحار الأنوار، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى

محدث نورى، مستدرك الوسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى

محلاتی، ذبیح الله، فرسان الهیجاء، قم: مکتبة الحیدریة،1386

محمدی، رضا، اشک معرفت، قم: انتشارات زمزم، 1395

مركز فرهنگ ومعارف قرآن، دائرة المعارف قرآن كريم، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

مشیری مهشید، 1374ش، فرهنگ زبان فارسی، تهران، سروش.

مصطفوى، حسن،التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1374 ش.

مطهری، مرتضی، مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، تهران: انتشارات صدرا، 1376

مظاهری، مثلث ایمان، ص71، قم انتشارات دار الحدیث،1390

معين، محمد، فرهنگ فارسى، دهم، تهران، اميركبير، 1375 ش.

مفید، الارشاد، به كوشش آل البیت علیهم‏السلام، بیروت، دارالمفید، 1414 ق.

مکارم شیرازی، ناصر با همكاري جمعي از فضلا، پیام قرآن، تهران: دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۷۷

مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، دوازدهم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375 ش.

منابع یاران حسینی الگوهای مقاومت

هاشمى رفسنجانى و ديگران، تفسير راهنما، اوّل، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1373 ش.




[1]- عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی M.Mohammadi@isca.ac.ir

[2]( نماز خوف که در قرآن آمده است. نماز مخصوصی است که شرح آن در منابع فقهی آمده است و هنگام جنگ اقامه می شود)

مقالات مشابه

حضرت ابراهیم(ع) الگوی مقاومت

نام نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

نام نویسندهزینب روستایی, زهرا رحیم‌زاده کوشک قاضی